فایل صوتی دعای مجیر
مرحوم آیتالله مجتهدی با توصیه خواندن «دعای مُجیر»
در روزهای 13، 14 و 15 ماه رمضان،
به نقل از استاد خویش گفت:
در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم است.
اگر یک روز گفتی که من غصهای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است!
* شرح فرازهای دعا
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی
در ابتدای شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان،
ضمن توصیه به خواند دعای «مجیر»
در روزهای 13، 14 و 15 ماه مبارک،
در خصوص مضامین بلند عرفانی و آمیزههای عمیق ادعیه اسلامی
میگوید:
دعا تنها برای دستیابی به ثواب نیست،
بلکه اصل دعا خواندن ، برای رسیدن به کمال است.
تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است
این مجتهد فقید در شرح «اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ»
میگوید:
در این دعا از خدا میخواهیم ما را از کثافات پاک کند.
منظور از «کثافات»، چرک گناه و معصیت است.
انسان اگر اهل معصیت باشد، بوی بدی به خود میگیرد
و اگر مؤمن باشد، خوشبو خواهد بود.
«اویس قرن» هنگامی که به ملاقات پیامبر (ص) آمده بود،
فضای خانه رسولالله (ص) را معطر کرده بود
و فردای آن روز که پیامبر (ص) به خانه خویش باز گشت،
فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیمَن»،
یعنی پیامبر (ص) رایحه خوش اویس را استشمام کرده بود.
وی در ادامه با تأکید بر برطرف کردن بوی تعفن روح میافزاید:
در حال حاضر زمانه به گونهای است که طهارت واقعی نداریم
و همه چیز شبههناک است.
در طول سال انواع غذاهای حرام و شبههناک را خوردهایم
و «ماه رمضان» فرصتی برای شستوشوی باطنی است.
تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است.
راههای از بین بردن زنگار قلب
این عارف برجسته
با اشاره به عبارت «الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ»
که «کثافات و پلیدی گناه» است،
ادامه میدهد: گناه آدمی را کثیف میکند و دل را زنگار میگیرد.
برای اینکه زنگار قلب را از بین ببریم باید سحرها قرآن بخوانیم.
در روایت آمده است که قلب انسان زنگ میزند،
همانطوری که آهن زنگ میزند،
پس قلبتان را با استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید.
همچنین کمک کردن و دستگیری از یتیمان هم زنگار دل را از بین میبرد.
رابطه رسیدن اجل با غم و اندوه
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح عبارت «وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ» میگوید:
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که
ما را در برابر قضا و قدر خویش راضی کند.
بنابراین از خدا درخواست میکنیم که
خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده!
مراد از «کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی الهی است.
هر کس در لوح محفوظ قضا و قدری دارد که نمیداند صلاح او در آن امر است.
این استاد اخلاق ضمن اشاره به بیتی با مضمون
«دل بیغم در این عالم نباشد / اگر باشد بنیآدم نباشد»
گفت: در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم و مشکل است.
استادم (مرحوم شیخ علیاکبر برهان) میگفت:
اگر یک روز گفتی که من غصهای ندارم،
بدان که اجلت نزدیک است!
سید بن طاوس به فرزندش میگوید:
پسرم خانه که میسازی، بگذار گوشهای از آن خرابه باشد
تا بدون غصه و دغدغه نمانی.
خواندن نمازشب،
ملاک دوستی/ ماهی برای تمرین تقوا
این مجتهد فقید در شرح «وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى» میگوید:
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که
ما را موفق به تقوی کند.
تقوا به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود،
طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم.
ماه مبارک رمضان فرصتی برای تمرین تقوا است.
این مجتهد فقید در شرح عبارت «وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ» گفت:
در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که
خدایا ما را با خوبان و ابرار همنشین کند.
باید به این نکته توجه داشت که
با چه کسی همنشین میشویم چنانچه در شعری داریم:
«با بدان کم نشین که صحبت بد گر چه پاکی، تو را پلید کند»
حتی طلاب در زمان قدیم توجه میکردند
با طلبهای که اهل نماز شب نیست، همحجره نشوند.
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی
به فراز پایانی دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
یعنی «بعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین» اشاره میکند
و میگوید:
خدایا به کمک و یاری خودت
این چهار دعای من را مستجاب کن،
ای کسی که روشنی چشم فقرا هستی.
کیفیت فکر،
کیفیت زندگی را تعیین می کند.
افرادی که با ما هم عقیده هستند، به ما آرامش می دهند
و افرادی که مخالف با عقیده ی ما هستند، به ما دانش!!
آدمی برای لذت بردن از زندگی به آرامش نیاز دارد
و برای چگونه زندگی کردن به دانش.
پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
هرکس دوست دارد خداوند
هنگام سختیها وگرفتاریها
دعای او را اجابت کند،
در هنگام آسایش دعا بسیار کند
نهج الفصاحه ص 770، ح 3023
مادامی که گیلاس بابند باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد باعث طراوتش میشود
آب باعث رشدش میشود
و آفتاب به او پختگی و کمال میبخشد.
اما....
به محض پاره شدن آن بند و جداشدن از درخت
آب باعث گندیدگی
باد باعث پلاسیدگی
و آفتاب باعث پوسیدگی و از بین رفتن طراوتش میشود!
بنده بودن یعنی همین...
یعنی بند به خدا بودن
که اگر این بند پاره شود
دیگر همه عوامل در فساد ما موثر خواهد بود.
پول ،قدرت، شهرت و زیبایی .....
تا بند به خداییم برای رشد ما مفید و بسیار خوب است
اما به محض جداشدن بند بندگی
همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما میشود
«دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست»
معلمی بود بنام محمد جعفر خیاطی ،
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت
و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد...
آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم
سه غلط داشتم...
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان،
هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم
و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز
در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند
فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من...
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم
اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم
تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم...
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،
امتحان که تمام شد ،
معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود...
آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر
خودشان تصحیح میکنند...
اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند
فقط من بیست شدم...
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم ؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم...
زندگی پر از امتحان است...
خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم
تا خودمان را فریب بدهیم ...
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد...
آن روز چهرهمان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را می گیریم...
تا میتونی غلط های خودت را بگیر
قبل از این که غلطت را بگیرند.
ختم صلوات به نیت امام زمان تا پایان ماه مبارک رمضان
هر روز 14 مرتبه
یکی از ختم های بسیار مهمی که
مورد توجه بزرگان دین است،
ختم صلوت می باشد که
هر دردمندی به آن متوسل می شود،
به روی او باب عافیت و رحمت گشوده می گردد،
چنان که رسول خدا (ص) فرمود:
هرکه روزی بر من صلوات فرستد
حق تعالی در عافیت را بر روی او بگشاید
و حاجت معنوی و مادی ،دنیایی و آخروی او
به حرمت صلوات بر محمد و آل محمد برآورده می شود.
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست
ژولیده نیشابوری
خدا را شاکریم که
توفیق درک ماه رمضان دیگری را به ما عنایت نمود.
ان شاء الله این ماه رمضان،
ماه سلامت، امنیت، آرامش، آمرزش
و ماه پیوند با قرآن و اهل بیت علیهم السلام باشد.
ماه مبارک رمضان، ماه گسترش سفره است.
آن هم چه سفره ای!
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
«تاکنون این سفره را نه کسی دیده،
و نه کسی شنیده
و نه به قلب کسی خطور کرده است.
برسر این سفره فقط یک گروه می نشینند.
این گروه فقط روزه دارها هستند.[1]
سفره ای که یک ماه گسترده
و همه چیز در آن فراوان است،
اگر انسان نتواند از این سفره بهره ببرد،
خیلی غافل و مغبون است.
1. حکم النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ج 37، ص 6.
حاج اسماعیل دولابی :
افطار حقیقی شبهای ماه رمضان است،
اغلب شما جوان هستید.
وضو بگیرید. نماز بخوانید. کم حرف بزنید. کم قصّه بگویید.
این چیزهایی که در تلویزیون نشان می دهند
یا برای تفریح است یا برای بچه ها .
شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید.
کمی به کارهایتان برسید. به کار نفس خودتان برسید .
نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجّاده بینشینید
و خدا را یاد کنید.
افطار که کردید،
بدنتان که آرام گرفت،
به دعایی، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید.
با خودتان خلوت کنید.
به قرآن نگاه کنید.
یا اینکه اصلاً ساکت بنشینید.
این خیلی قیمتی است .
آدم افطار حقیقی را با خدا می کند .
افطار حقیقی که خوردن نیست.
....
آیت الله علامه طباطبایی رحمه الله علیه :
ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند.
مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند
و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفتند
که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند.
ایشان در درس تفسیرشان فرموده بودند که
من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم
که شب های ماه رمضان را خوابیده باشم.
علامه حسن زاده آملی می نویسد:
وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی رحمه الله علیه
تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم،
فرمود:
آقا دعای سحر حضرت امام باقر علیه السلام را فراموش مکن
که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است
و حرفی از حور و غلمان نیست.
اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است.
روزه اش رابا بوسه بر
ضریح مقدس حضرت معصومه سلام الله علیهاافطار می کردند.
پیاده به حرم مشرف می شد
و ضریح مقدس را می بوسید
سپس به خانه برمی گشت و غذا می خورد.
شب های ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می کرد
و گاهی با تمام وجود گریه می کرد به طوری که بدنش می لرزید.
ایشان فرموده اند:
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان،
در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد
و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد
معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند محقق نشده است.
اگر دیدید کسی می خواهد غیبت کند،
جلوگیری کنید و به او بگویید!
«ما متعهد شده ایم که
در این سی روز ماه مبارک رمضان از امور محرمه خود داری ورزیم»
و اگر نمی توانید او را از غیبت باز دارید
از آن مجلس خارج شوید!
ننشینید و گوش کنید!
باز تکرار می کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان
مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید؛
فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معنای واقعی اش باشد.
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی رحمه الله علیه:
عارف کامل و استاد بزرگ اخلاق، میرزا جوادآقا ملکی تبریزی درباره تلاوت قرآن و دعا و ذکر در ماه رمضان در توصیه ای می فرمود: «از کارهای مهم در این ماه، قرائت قرآن و دعا و ذکر است که باید از هر کدام مقدار معین انتخاب و در هر روز انجام شود. در این انتخاب، اولویت با مواردی است که باعث افزایش نشاط انسان برای عبادت گردیده و در قلب او، فکر و نوری به وجود می آورد.» رهبر فرزانه انقلاب حضرت امام خامنه ای (مدظله): ماه رمضان در هر سال، قطعه ای از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیای مادی ما،آن را وارد می کند و به ما فرصت می دهد که خودمان را بر سر این سفره الهی در این ماه وارد بهشت کنیم. بعضی همان سی روز را وارد بهشت می شوند. بعضی به برکت آن سی روز همه سال را و بعضی همه عمر را. بعضی هم از کنار آن غافل عبور می کنند که مایه تأسف و خسران است. حالا برای خودشان که هیچ، هر کس که ببیند این موجود انسانی با این همه استعداد و توانایی عروج و تکامل، از چنین سفره با عظمتی استفاده نکند، حق دارد که متأسف شود. دوستان سعی کنند در همه اوقات به خصوص در ماه رمضان تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگی تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید. هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می بخشد.... تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد، که به نظر ما می شود فهمید. اگر انسان لغت عربی را بلد باشد و آن چه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنی نسبت به مضمون ایه پیدا می کند که با بیان دیگری حاصل نمی شود. بیش تر با تدبر حاصل می شود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتی مثلاً ده ایه مرتبط به هم را می خواند، یک احساس و یک انتباه (توجه) دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه می خواند، انتباه (توجه) دیگری دارد یعنی انسان انشراح ذهن پیدا می کند. هر چه انسان بیش تر انس و غور پیدا کند، بیش تر می فهمد و ما به این احتیاج داریم. **** ماه رمضان، در پیش است. روزه فرصت است، دعا فرصت است، بیداری شب ها فرصت است، نماز شبی که قاعدتا مومنین در این جور شبها بیشتر توفیق پیدا می کنند، فرصت است. دعا کنید، تضرع کنید واز خدا بخواهید که شما را موفق کند. رهبر انقلاب 95/3/16 آیت الله جوادی آملی (مدظله): آیت اللّه جوادی آملی، به نقل از سیدبن طاووس، دانشمند بزرگ اسلامی، درباره بزرگ داشت ماه مبارک رمضان فرموده اند: «عده ای اول سالشان فروردین است که تلاش می کنند لباس نو در بر کنند، مثل درخت ها که اول سالشان فروردین است و لباس های نو و تازه به تن می کنند. اول سال یک کشاورز، اول پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می کند. تاجری که کارگاه تولیدی دارد، اول سال را در فرصت دیگری تعیین می کند ولی آن ها که اهل سیر و سلوک اند، اول سالشان ماه مبارک رمضان است. آنها به حساب رسی خود می پردازند که ماه رمضان گذشته، چه درجه ای از معنویت داشته و امسال چه درجه ای دارند؟ ماه مبارک رمضان، برای سالکان کوی دوست، ماه محاسبه است.»
بارالها!
توفیق درک ماه رمضان را به ما
عطا کن.
کوله بارت بربند
شاید این چند سحر،
فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم.
امام جعفر صادق (علیه السلام ) می فرماید:
هر کس روزی در هوای گرم روزه بگیرد
وتشنه شود،
خداوند هزار فرشته بر او بگمارد
که دست بر صورت او کشند و بشارتش دهند،
و چون افطار کند
خدای عزوجل فرماید:
وه! چه خوش است بوی تو و شمیم تو!
ای فرشتگان من، گواه باشید که اورا آمرزیدم.
بحار الانوار جلد 97 ص 247
علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، یکی از بزرگ ترین دانشمندان و عارفان روزگار معاصر، نویسنده تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف، عارف، حکیم و مفسر قرآن است.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی در سال 1281 در تبریز متولد شد، در پنج سالگی مادر و در 9 سالگی پدر خود را از دست داد؛ وصی پدر او و تنها برادرش محمدحسن الهی، ایشان را برای تحصیل به مکتب فرستاد، تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از سال 1290 تا 1296 فراگرفت و سپس از سال 1297 تا 1304 به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.
سید محمد حسین به مدت شش سال پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می شد آثاری چون گلستان، بوستان و ... را فراگرفت، علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت؛ چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید به همین دلیل به مدرسه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال 1297 تا 1304 مشغول فراگیری دانش های مختلف اسلامی شد.
خود ایشان درباره دوران تحصیلش نوشته است:«در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه میخواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریبا هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث، برابر می پنداشتم.
بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم، در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می پرداختم؛ بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم و وقتی که به درس حضور می یافتم از آنچه استاد می گفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم».
استمداد علامه از امیرالمومنین(ع)
علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرشان به نجف می روند و 10 سال تمام در نجف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول می شوند.
علامه طباطبایی علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد سید ابوالقاسم موسوی خوانساری نوه سید ابوالقاسم خوانساری فراگرفت. او دروس فقه و اصول را نزد استادانی چون محمد حسین نائینی و محمدحسین غروی اصفهانی خواندند و مدت درس های فقه و اصول ایشان در مجموع 10 سال بود.
استاد او در فلسفه حکیم متأله، سید حسین بادکوبه ای بود که سالیان دراز در نجف اشرف در معیت برادرش سید محمدحسن الهی طباطبایی، نزد او به درس و بحث مشغول بودند.
و اما معارف الهیه و اخلاق و فقه الحدیث را نزد سیدعلی قاضی طباطبایی آموختند و در سلوک و مجاهدات نفسانیه و ریاضات شرعیه تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بودند. محمود امجد نقل می کند که «حال علامه، با شنیدن نام سید علی قاضی دگرگون می شد.»
سید احمد قاضی از قول علامه نقل می کند که: پس از ورودم به نجف به بارگاه امیرالمؤمنین(ع) رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن آقای قاضی نزدم آمد و گفت: «شما به حضرت علی(ع) عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده اند. از این پس، هفته ای دو جلسه با هم خواهیم داشت.» و در همان جلسه گفت: «اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان. زبانت را هم بیشتر مراقبت نما»
بازگشت به تبریز و زراعت و کشاورزی
علامه در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بود به علت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری، مجبور به مراجعت به ایران می شود و مدت 10 سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می شود؛ فرزند ایشان مهندس سید عبدالباقی طباطبائی می گوید: «خوب به یاد دارم که پدرم دائما و در تمام طول سال مشغول فعالیت بود و کارکردن ایشان در فصل سرما در حین ریزش باران و برف های موسمی در حالی که چتر به دست گرفته یا پوستین به دوش داشتند امری عادی تلقی می شد، در مدت 10سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیت های مستمر ایشان قنات ها لایروبی و باغ های مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد و در محل زیرزمین خانه حمامی به سبک امروزی بنا نمود.»
مهاجرت به قم
علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز در سال 1325تصمیم می گیرد به قم برود؛ فرزند علامه طباطبایی در این مورد می گوید: «هم زمان با آغاز سال 1325 وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان اتاق دو قسمتی، که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب 20متر مربع بود.
طبقه زیر این اتاق ها انبار آب شرب منزل بود که در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم؛ چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اتاق انجام می گرفت، پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها سید محمد حجت کوه کمری بود. اولین رفت وآمد علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت وآمد آغاز شد.»
تدریس در قم
پس از مدتی که به اصرار برخی علما مجلس درس روزانه? اسفار او تعطیل شد، با اصرار طلاب، تدریس شفا را آغاز کرد، در این میان، وی به تشکیل کلاس های شبانه اسفار پرداخت که هفته ای دو شب (شب پنجشنبه و جمعه) و به صورت سیار در خانه شاگردان تشکیل می شد و تعداد معدودی شاگرد ثابت در آن شرکت می کردند. حضور در این کلاسها بدون اجازه خود او مقدور نبود.
تألیفات و آثار عربی و فارسی
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفته است، نخست تفسیر المیزان است که در 20 جلد و طی 20 سال به زبان عربی تألیف شده است. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شده و علاوه بر تفسیر آیات و بحث های لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد؛ این اثر به دو شکل منتشر شده: نخست در 40جلد، و سپس، در 20 جلد. این اثر توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شده است.
اثر مهم دیگر او «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است، این کتاب شامل 14 مقاله فلسفی است که طی دهه های 20 و 30 شمسی تألیف شده و توسط شهید مطهری و با رویکرد فلسفه تطبیقی شرح داده شده است.
آثار محمدحسین طباطبایی(به استثنای تفسیر المیزان) را می توان به دو بخش تقسیم کرد: کتاب توحید، کتاب انسان، رساله وسائط به زبان عربی و کتاب های شیعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحی یا شعور مرموز، اسلام و انسان معاصر، حکومت در اسلام، سنن النبی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، علی و فلسفه الهی، خلاصه تعالیم اسلام، رساله در حکومت اسلامی و نسب نامه خاندان طباطبایی از آثار ایشان به زبان فارسی است.
شاگردان علامه
علامه طباطبایی، شاگردان زیادی تربیت کرد که از مهم ترین ایشان می توان به شهید مرتضی مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح، آیت الله العظمی خامنه ای، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی نوری همدانی، آیت الله العظمی جوادی آملی، آیت الله العظمی حسن زاده آملی، آیت الله مصباح یزدی و ... اشاره کرد.
علامه طباطبایی و دو تصنیف
علامه سید محمدحسین طباطبایی(ره)، شهرام ناظری و علیرضا افتخاری در نگاه اول شاید هیچ ارتباط و سنخیتی با هم نداشته باشند، اما تبحر علامه طباطبایی در شعر موجب شدن تصنیف سرایان بزرگ ایران، از اشعار گرانبهای ایشان استفاده کنند.
در کنار آثار بزرگ بر جای مانده از علامه، از ایشان قطعه هایی شعر نیز باقی است که چند سال پیش به اهتمام محمدرضا رمزی اوحدی در قالب مجموعه ای به نام «گلشن شیدایی» منتشر شده است.
اما در عالم موسیقی ایرانی، دو تصنیف برجسته وجود دارد که به طور مستقیم با مرحوم علامه مرتبط است: «کیش مهر» و «پارسی پارسا»؛ این دو تصنیف را به ترتیب شهرام ناظری و علیرضا افتخاری خوانده اند؛ نخستین قطعه اثری است با شعر علامه طباطبایی و دومی، تصنیفی است در وصف مرحوم علامه.
داستان معجزه وار دفن علامه طباطبایی
حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان در کتاب «مقالات و رسالات تاریخی« (دفتر چهارم)، از زبان حجت الاسلام محمد حسین اشعری فرزند مرحوم آیت الله علی اصغر اشعری قمی، از همدرسان امام راحل این گونه آورده: «علامه طباطبایی این اواخر بیماری پارکینسون گرفت و تقریبا آخر کاری فلج شد تا گردن. این اواخر در بیمارستان آیت الله گلپایگانی بستری شد. من سه شبانه روز اکثر اوقات آنجا بودم و ایشان در حالت اغماء بود. روزی دکتر منافی وزیر بهداری وقت آمد به بیمارستان برای ملاقات با ایشان. وقتی وضع او را دید تلفن کرد که هلکوپتر بفرستند تا او را به تهران منتقل کنیم. من مخالفت کردم و گفتم ایشان چند ساعتی بیشتر زنده نیست. اما قبول نکرد.
همان وقت آیت الله گلپایگانی آمد که دید ایشان در حال اغماء است، این مساله را با ایشان مطرح کردم و به ایشان گفتم: شما امر کنید دکتر منافی این کار را نکند. ایشان دکتر منافی را صدا زد و از او خواست تا عصر صبر کنند. اگر جوری بود که می شود او را منتقل کرد آن وقت منتقل کنید. بالاخره یکی دو ساعت بعد درگذشت، من تلفنا فوت ایشان را به آقای خمینی اطلاع دادم، ایشان فرمودند: در باره قبر ایشان هر کجا را صلاح می دانید اقدام کنید. به آقای مولایی هم دستور خواهیم داد. من به دنبال آقای مولایی آمدم تا محل قبر را تعیین کنیم. ایشان در کنار قبر مرحوم اشراقی و انگجی جایی را معرفی کرد. من مخالفت کردم و گفتم علامه طباطبایی به عنوان مفسر و فیلسوف باید قبرش جایی باشد که مردم راحت تر و آشکارتر سر قبر ایشان بیایند.
آنچه آقای مولایی اصرار کرد من مخالفت کردم. بعد آمدم جایی را که قبر فعلی ایشان است نشان دادم، ایشان گفت اینجا پایه های سقف است و تمام بتون آرمه است و قابل شکافتن نیست، من نپذیرفتم. ایشان گفت: حتی اگر بشود شکافت، اینجا قبر علماست و ما مجاز به شکافتن نیستیم. من گفتم: این مساله را حل می کنم. معمارها را بیاورید تا نظر بدهند که می شود شکاف داد یا نه. و ثانیا آقای نجفی در وقت ساختن مسجد بالاسر فهرست قبور را برداشت.
از ایشان می پرسیم که آیا قبر عالمی در اینجا هست یا خیر. غروب شد و آقای نجفی آمد. بعد از نماز داستان را شرح دادم و خواستم ایشان بیاید شرح بدهد که اینجا قبری از علما بوده است یا نه. ایشان آمد و گفت: تا آنجا که من صورت برداری کرده ام اینجا قبر کسی نیست. آقای مولایی گفت: چه اصراری دارید. من گفتم: نه اینجا که قبر نیست. بر فرض هم بتون باشد، امتحانش آسان است. بالاخره به این امر تن دادند و شب درها را بستند و قالی را کنار زدند و عمله آوردند تا بشکافند. سنگ مرمر را برداشتند. موزائیک را هم برداشتند، خبری از بتون نبود. خاک و خاشاک را برداشتند یک مرتبه هر چه کلنگ زدند صدا می کرد. آقای مولایی گفت: من عرض کردم اینجا بتون است. من مخالفت کردم و گفتم: ببینیم چرا صدا می کند. دیدیم آجرهای بزرگ است. برداشتند، در این وقت با کمال شگفتی دیدیم یک قبر آماده و ساخته آن جا هست بدون این که ذره ای چیزی از استخوان و غیره در آن باشد. آقای مولایی گفت: این واقعا شبیه معجزه است، همانجا آقای طباطبائی را دفن کردند.»
تجلیل امام خمینی(ره) از علامه
امام خمینی(ره) در 25 آبان 1360 رحلت علامه طباطبایی را ضایعه ای برای مسلمین ذکر کردند و در ابتدای سخنرانی مبسوط خودشان، از علامه بزرگ شیعه تجلیل کردند: «من قبلا باید از این ضایعه ای که برای حوزه های علمیه و مسلمین حاصل شد، اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه های علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.»
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
آیات 99 تا 114 سوره طه
کذلک نقص علیک من انباء ما قد سبق
و قد ءاتینک من لدنا ذکرا (99)
من اءعرض عنه فإ نه یحمل یوم القیمة وزرا (100)
خلدین فیه و ساء لهم یوم القیمة حملا (101)
یوم ینفخ فى الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا (102)
یتخفتون بینهم إن لبثتم إلا عشرا (103)
نحن اعلم بما یقولون إذ یقول اءمثلهم طریقة
إن لبثتم إ لا یوما (104)
ترجمه:
99- ایـنـچـنـیـن اخـبـار گـذشـته را براى تو بازگو مى کنیم ،
و ما از ناحیه خود ذکر (و قرآنى ) به تو دادیم .
100 - هـر کـس از آن روى گـردان شـود
روز قـیامت بار سنگینى (از گناه و مسئولیت )
بر دوش خواهد داشت !
101 - جاودانه در آن خواهند ماند،
و بد بارى است براى آنها در روز قیامت !
102 - هـمـان روز کـه در صور دمیده مى شود
و مجرمان را با بدنهاى کبود در آن روز جمع مى کنیم .
103 - آنـهـا در مـیـان خـود آهسته گفتگو مى کنند
(که بیش از ده روز درنگ نکرده اند)
104 - مـا به آنچه آنها مى گویند آگاه تریم ،
هنگامى که آن کس که از همه آنها روشى بهتر دارد
مى گوید شما تنها یک روز درنگ کردید!
یسلونک عن الجبال فقل ینسفها ربى نسفا (105)
فیذرها قاعا صفصفا (106)
لا ترى فیها عوجا و لا اءمتا (107)
یومئذ یتبعون الداعى لا عوج له
و خشعت الا صوات للرحمن فلا تسمع إ لا همسا (108)
یومئذ لا تنفع الشفعة إ لا من اءذن له الرحمن و رضى له قولا (109)
یعلم ما بین اءیدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما (110)
و عنت الوجوه للحى القیوم و قد خاب من حمل ظلما (111)
و من یعمل من الصلحت
و هو مؤ من فلا یخاف ظلما و لا هضما (112)
ترجمه :
105 - و از تو در باره کوهها سؤ ال مى کنند،
بگو: پروردگارم آنها را (مانند گردو غبار) به باد می دهد.
106 - سپس زمین را صاف و هموار و بى آب و گیاه رها مى سازد!
107 - به گونه اى که در آن هیچ پستى و بلندى نمى بینى !
108 - در آن روز هـمـگـى از دعـوت کـنـنده الهى پیروى کرده
(و دعوت او را به حیات مجدد لبـیـک مى گویند)
و همه صداها در برابر (عظمت ) خداوند رحمان
خاضع مى گردد، و جز صداى آهسته چیزى نمى شنوى !
109 - در آن روز شـفـاعـت (هـیـچکس ) سودى نمى بخشد،
جز کسى که
خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى است .
110 - آنـچـه را آنـهـا (مـجـرمان ) در پیش دارند
و آنچه را (در دنیا) پشت سر گذاشتند
مى داند،
ولى آنها احاطه به (علم ) او ندارند.
111 - و همه چهره ها (در آن روز)
در برابر خداوند حى قیوم خاضع مى شود،
و مایوس (و زیانکار) کسانى که بار ظلم بر دوش کشیدند!
112 - (امـا) آن کـس کـه اعـمـال صالحى انجام دهد
در حالى که مؤ من باشد
نه از ظلمى مى ترسد، و نه از نقصان حقش .
و کـذلک اءنـزلنـه قـرءانـا عـربـیا
و صرفنا فیه من الوعید لعلهم یتقون اءو یحدث لهم ذکرا (113)
فـتـعـالى الله المـلک الحـق
و لا تـعـجـل بـالقـرءان مـن قبل اءن یقضى إ لیک وحیه
و قل رب زدنى علما (114)
ترجمه :
113 - و ایـنـگـونـه آنـرا قـرآنـى عـربـى (فـصـیـح و گـویـا)
نـازل کـردیـم ،
و انواع وعیدها (و انذار) را در آن بازگو نمودیم ،
شاید آنها تقوا پیشه کنند، یا براى آنان تذکرى ایجاد نماید!
114 - پـس بـلند مرتبه است خداوندى که سلطان حق است ،
و نسبت به قرآن عجله مکن
پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود،
و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن !