برگ در هنگام زوال می افتد
میوه در هنگام کمال می افتد
بنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد و یا سیبی سرخ
پیشاپیش عید سعید فطر ،
بر پاکان درگاه حضرت احدیت مبارک باد.
معرفی محصولات قرآنی:
معلم همراه
دستگاه قرآنی معلم همراه مانند قلم قرآن یک دستگاه پخش فایلهای صوتی است . در قلم قرآن با اشاره لنز قلم به کتاب مخصوص قلم، تلاوت آیات را می شنوید ولی در معلم همراه شماره ها را از طریق صفحه کلید دستگاه وارد میکنید وبه کتاب مخصوص نیاز ندارد و به علت نداشتن لنز و سیستم متفاوت، خرابی آن کمتر و تعمیر آن ارزانتر است. و دارای قابلیت های :
1- دارای گیرنده موج fm رادیو.
2- ضیط صدا و قابلیت حذف آن.
3- قرائت قرآن کریم با صداهای چند قاری
4- قرائت همراه با ترجمه
5- قرائت همراه با تفسیر
6- قرآن سوم تا هشتم و کتاب دین و زندگی دوم و سوم دبیرستان
7- عربی هفتم ،هشتم ،نهم ، عربی دوم و سوم (متوسطه دوم)
8- زبان انگلیسی هفتم ، هشتم ، نهم ،زبان دوم و سوم (متوسطه دوم)
9- غزلیات حافظ و گلستان سعدی
10- دعاها وترجمه صحیفه سجادیه
11- خطبه ها و نامه های نهج البلاغه
12- آموزش مکالمه انگلیسی
13- آموزش مکالمه عربی
14- تواشیح
15- انواع سرودها، مداحییها، مراثیها
16- قصه و سرود کودکان
17- خواص میوه ها
18- پرسش و پاسخ در خصوص امام زمان
19- نکات اخلاقی از علما
20- اذان ، مناسک حج
21- ادعیه و زیارتها
22- آموزش نغمات ،
23- آموزش حفظ قرآن
24- آموزش احکام
25- آموزش تجوید
26- تلاوت مجلسی جزء 30
27- آموزش قرآن خردسالان 3 سال به بعد
28- سوره های جزء 30 با تکرار کودک
29- امکانپشتیبانی فلش مموری تا 16گیگ.
30- ثبت آخرین صفحه تلاوت شده یا مطلب خوانده شده در حافظه دستگاه.
31- کیفیت و قدرت صدای مطلوب.
32- دارای lcd و کلیدهای مخصوص انتخاب فایل های صوتی .
33- دارای باتری قابل شارژ و قابل تعویض.
34- امکان برنامه ریزی مطالب دیگر به سفارش شما .
و....
کوله بارت بربند/شاید این چند سحر فرصت آخر باشد!/
که به مقصد برسیم/بشناسیم خدا را و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم/
می شود آسان رفت /میشود کاری کرد/که رضا باشد او/
ای سبکبال در این راه شگرف/ در دعای سحرت/در مناجات خدایی شدنت/
هر گز از یاد نبر/ناله و آه یتیمی که به درگاه خدا بالا است/
پانزده توصیه حاج محمد اسماعیل دولابی (رحمه الله علیه) در خصوص زندگی مؤمنانه:
1.هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد وعبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد،دعوا و جدال و...نکن وآن را سالم به بعدی برسان. اگراین کاررا بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن،روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی باحضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت،دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها وزلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها بازمی شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است وخودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری،تو ستّاری، تو رحمانی و...خدامی فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و... . کارمحبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجرمی شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتاً به ولایت منجر می شود.
11-خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12-لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خداخوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی،فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13-از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا رابپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از خدایت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب وپروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14-دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها، آب قلیل است و درتماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاک می کند.
15-هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن،تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه"الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
منبع : دیباج شهر شهدا15توصیه طلایی مرحوم دولابی برای سبکزندگی
وظائف روزه داران در شب های قدر
از جمله وظایف مهم در این شب ها:
1- دعا و راز و نیار با پروردگار و توبه و استغفار
2- تجدید عهد با ولی امر حضرت بقیه اله و خواندن دعای فرج . زیرا شب قدر به آن حضرت تعلق دارد و در آن ملائکه بر آن بزرگوار نازل می شوند.
علی بن ابی حمزه از امام موسی کاظم علیهما السلام نقل می کند: شنیدم که آن حضرت فرمود: هیچ فرشته ای را خداوند در امری نازل نمی کند مگر بر امام نازل می شود و خود را و با آنچه از طرف حق آورده به امام عرضه می دارد و به راستی فرشتگان نزد پروردگار بزرگ بسوی صاحب الامر، ولی عصر مشرف می شوند.
3- احیا و شب زنده داری، احیاء و لیالی قدر از مستحبات موکده دانسته شده خصوصا شب های 21 و 23. چون احتمال زیاد بر اختصاص شب قدر، به شب 23 بیش از قرائن و شواهد سایر شب ها است.
در روایت آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر چهره های خاندانش آب می پاشید و نمی گذاشت شب 23 ماه رمضان را بخوابند همین طور حضرت زهرا سلام الله علیها هیچ یک از اهل خانه خود را نمی گذاشت در آن شب بخوابند و برای اینکه خوابشان نبرد غذای کمتری به آنان می داد و از روز، خود را برای شب زنده داری اماده می کرد و می فرمود: محروم است کسی که از خیر این شب بی بهره بماند.
این عمل معصومین علیهم السلام دلیل عظمت احیا بوده و اینکه بیداری در این شب با بیداری سایر شب ها متفاوت است در این شب اگر مومنی احیا بگیرد مورد توجه خدای متعال و تقرب به او می شود به اندازه ای که یک شب هزار شب محسوب می شود اما احیا در شب های دیگر از همان سال، یک شب حساب می شود نه هزار شب.
امام صادق علیه السلام می فرماید: زیارت خانه خدا نوشته می شود در شب قدر، و پیش آمدها و بلایا و ارزاق و آنچه نظیر آن است تا شب قدر سال آینده تقدیر و تثبیت می گردد. (وسائل الشیعه، ج7، ص259)
امام باقر علیه السلام می فرماید: لیله القدر از ما ائمه پوشیده نیست و به تحقیق ملائکه در شب قدر به ما نازل می گردند و در محور ما خانواده طواف می نمایند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: برآورد اعمال در شب نوزدهم؛ تصویب آن در شب بیست و یکم و تنفیذ آن در شب بیست و سوم انجام می گیرد.
ماه رحمت، سفره اش گسترده شد
زنده از فیضش جهان مرده شد
آسمان پرگشته از شادی و شور
آمده از لطف حق میلاد نور
این بار در سرزمین معرفت ، به میهمانی اهل دلی می رویم که ساده بود و رمزآلود ، همیشه با همه بود و تنها بود. مردی از جنس ملکوت ، مردی از تبار نور ، با ما همراه باشید در سیر این کوچه سلوک.
... و امروز 13 ذی الحجه سال 1285 ه.ق است . صدای گریه کودک که بلند می شود ، لبخند شادی بر لبان نزدیکان شکوفا می شود ... و اینک او پا به این دنیا می گذارد تا به نور وجودش ، زمینیان ، آسمانی شوند و به نفس مسیحیایی اش ، خاکیان ، افلاکی .
او را علی نام نهادند ، باشد که مهر علی پوید و راه علی جوید .
وی از سن نوجوانی ، تحت تربیت والد گرامی ، آقا سید حسین قاضی بود و جوهره حرکت و سلوک ایشان از پدر بزرگوارش می باشد و بعد از آن که به نجف اشرف مشرف شد ، نزد آیت الله شیخ محمد بهاری و آیت الله سید احمد کربلایی به کسب مکارم اخلاقی و عرفانی پرداخت و این دو نیز از بارزترین شاگردان ملا حسین قلی همدانی بودند .
دل دردمند عاشق زمحبت تو خون شد
نه کشی به تیغ هجرت ، نه به وصل می رسانی
این احوال مردی است عظیم که چهل سال درد طلب و عشق ، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود ، بسان پرنده ای گرفتار قفس ، خود را به در و دیوار می کوبید تا راه نجات یابد .
به هر جا سر می زد و از هر کس ، نشان از آن معشوق بی نشان می جویید تا بلکه شاهد مقصود را بیابد .اما ناامید نمی شد ، می دانست که طلب حقیقی جدا از مطلوب نیست . او اطمینان داشت که باز نشدن در روحانیت ، نه از ناحیه ی بی التفاتی معشوق است بلکه اگر در ، بی موقع باز شود صدی صد خام از کار درآید .
و شاید معشوق می خواهد از او کامل ترین ها را بسازد و برای همین دیر نقاب از چهره می گشاید . و او با این همه ، گله ای نداشت که همه را همان وظیفه اش می دانست . آنچه برای او سخت می نمود ، صبر بر آتش فراق بود .
راستی که او کوه عظمت و بزرگی است ، کسی که چهل سال پشت در بماند ، در بزند و جز خدا نخواهد ، راستی که کوه عظمت است . و بعدها آیت الله قاضی که خود چهل سال پشت در مانده و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به آن محبوب و معبود ازل ثابت کرده ، درس استقامت و صبوری را به شاگردانش هم می آموزد و می گوید : « اگر به جستجوی آب ، زمین را کندی ، نباید خسته و ناامید شوی . اگر وقتش باشد به آب می رسی وگرنه ناامید مشو که بالاخره به آب می رسی و حتی آب برایت فوران می کند»
و خود چون استقامت دارد ، سرانجام صدای فرشتگان را می شنود . آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را در حرمین شریفین امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به جا می آورد . شبی که در حرم حضرت ابوالفضل (ع) مشغول نماز مغرب بود ، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت به طور کلی عوض شد ، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است ... آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده می شود و او غرق در تحیرّ که :
این جان ، جان افزاست این
یا جنّت المأوی است این
ساقی خوب ماست این ،
یا باده جانی است این
آیت الله بهجت نقل می کنند : « یک شب آمدیم صحن ، دیدیم آیت الله قاضی به نماز جماعت مشغولند و از سرشان نوری بالا می رود که تمام صحن را روشن کرده است . ما خوشحال شدیم که ایشان بالاخره قبول کردند که نماز جماعت اقامه کنند . بعد از نماز خدمتشان رفتیم و گفتیم آقا الحمدلله ، آقا خندیدند و چیزی نگفتند . بعد با رفقا آمدیم منزل آقای قاضی و دیدیم که ایشان در همان منزلشان بودند و مشغول اقامه نماز.
آیت الله فاطمی نیا می فرمودند : « در نجف اشرف شخصی بود به نام قاسم که به فسق و فجور شهرت داشت ، ولی با تمام این اوصاف ارادت و محبّت خاصی نسبت به مرحوم قاضی داشت ... ایشان هم ، وی را مشفقانه نصیحت می کرد . ولی متأ سفانه او به حرف ها عنایت نداشت . تا اینکه یک بار به ایشان فرمود : امشب حتماً برای خواندن نماز شب بیدار شو . قاسم گفت : آقا ! من اولاً تا دیروقت در قهوه خانه به سر می برم و دیگر نمی توانم نیمه های شب بلند شود . ثانیاً من اصلاً نماز نمی خوانم و شما به من سفارش نماز شب می کنید. مرحوم قاضی به وی فرمودند : نگران نباش ! هر ساعت که نیت کنی تو را از خواب بیدار خواهم کرد . قاسم در ساعت معهود با حالتی عجیب از خواب بیدار می شود و به قصد گرفتن وضو به حیاط منزل می رود و وقتی چشمش به آب می افتد ، انقلاب و تحوّل عجیبی در او بوجود می آید . و همین قاسم که به فسق و فجور معروف بود از عباد و زهاد نجف می گردد و کار او به جایی می رسد که مردم ، باقیمانده چای وی را به عنوان شفا می خوردند.»
دخترش در مورد ایشان چنین می گوید : « پدر ما خودش را خیلی پایین می دانست و وقتی شاگردانش می آمدند ، می گفتند : من خوشم نمی آید بگویید من شاگرد فلانی هستم . در مجالسی که در منزل می گرفتند ، بالای مجلس نمی نشستند و می گفتند آن جا ، جای مهمانان است ، و وقتی با شاگردانشان راه مکی رفتند ، پدرم عقب همه آنها راه می رفت و هر چه می گفتند : آقا شما جلو باشید ، می گفتند : نه من عقب می آیم ، شما جلو بروید .»
و سیره او ، نهی شاگردان از کرامات بود و به شاگردانش نیز هم ، همین توصیه را می کند که : « شما نمی خواهد چیزی از خودتان بروز دهید ، بگذارید اگر دیگران شما را می شناسند ، از رفتار و اعمالتان بشناسند.»
آری ! شاگردان نیز به پیروی از استاد ، کشف و کرامتی از خود به جای نمی گذارند و حتی از آن ها مکتوبی که بیانگر کشف و کراماتشان باشد ، باقی نمی ماند . هر چند که انسان های بسیار بزرگ و صاحب مقامی بودند .
و این توصیه استاد است که :
« در حال نماز یا ذکر و عبادت ، در برابر زیبایی مطلق و جمال جمیل الهی ، هر چه دیدید و شنیدید شما را مشغول نکند و مبادا که به بهانه بهشت ، از بهشت آفرین غافل شوید .»
برای تربیت شاگردان هم از روش اربعینی یا چله ، هم دستور خوراکی و حیوانی استفاده می کرد ، و هم معاشرت با استاد و شرکت در جلسات را مؤثر می دانست ، می گفت: « سالک ، باید با حربه ذکر ، نفی خواطر کند . یعنی برای این که در ذهنش خطور نکند ، متذکر به ذکر خدا و توجه به یکی از اسمائالله کند و بدین وسیله با وجود ذکر ، مجالی برای خاطر نخواهد بود . و نفی خواطر خود به خود به تبع ذکر خواهد بود.»
از آیت الله نجابت نیز نقل شده است : « در ایام نوروز با چند تن از دوستان به زیارت مرقد آیت الله قاضی می رفتیم . یکی از ما خطاب به روح آن جناب عرض کرد : نوروز است و ما از شما عیدی می خواهیم . ناگهان در همان بیداری مشاهده کردیم که جسم آیت الله قاضی با عمامه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود : من از خدا خواسته ام جسمم در برزخ در اختیار خودم باشد .
از استاد فاطمی نیا نقل شده که فرمودند : « هنوز هم مرحوم قاضی به خانه شاگرد شاگردانش می آید و به آنان دستورات سلوکی می دهد.»
و راستی معشوق قاضی مگر چه تفاوتی با معشوق ما دارد ؟
او کیست که قاضی ، دنیا و آخرت را به نگاهش فروخته است و به کدام جلوه ، برایش طنّازی و جلوه گری نموده و دلش را ربوده که می خواهد برزخ هم که می رود ، تنها همین لذت را بچشد ؟
از آخرت دل به نعیم بی زوالش نمی بندد و سر به خاک ساییدن مقابل معبود را بر همه نعمات ترجیح می دهد . همان نماز را ، همان سجده را ، همان عبودیت را و نه ربوبیت را .
عشق معشوق مگر با وجودش چه می کند که خواب و خوراک را از او می رباید و سرگردانی را نصیبش می کند و این آتش خاموش نمی شود تا به وصال منتهی شود.
و راستی چرا برای ما نه ! چرا ما نتوانیم امثال نماز قاضی ، شبهای قاضی ، گریه های قاضی و قنوت های وی را تجربه کنیم ، مگر معشوق ما ، همان معشوق او نیست !
در جهان شاهدی و ما فارغ در قدح جرعه ای و ما هوشیار
باید رفت که چاره ای جز این نیست . منتها آن کس که عاشق بمیرد ، حیات جاوید می یابد .
گر نروی به سوی او ، راست بگو کجا روی هر طرفی که بنگری ملک وی است و کوی او
منبع :عطش،مؤلف:هیأت تحریریه مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس،انتشارات شمس الشموس،بهار 1383.
میلاد امام حسن مجتبی(ع) بر تمام شیعیان جهان
مبارک.
امت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر و دوش کشیدی
سالروز وفات اول بانوی مسلمان،
حضرت خدیجه (س) تسلیت باد.
با علی همگام در احیای قرآن بودهای
پیشتر از بعثت احمد مسلمان بودهای
مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز
مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز