پرسش: چرا در روایات بر خواندن عبارات عربی قرآن تأکید شده و چرا نگاه به قرآن عبادت است ولی لفظ فارسی چنین مزیّتی را ندارد؟
جواب : این امر دلایل متعددی دارد از جمله:
1.ایجاد زبانی مشترک در میان همه پیروان و در واقع فراهم ساختن نوعی وحدت و پیوند بین الملل دینی ،باعث تأکید بر قرائت و حفظ زبان عربی شده است.
2.روح و محتوای هر پیام و سخنی، در قالب زبان خاص خود، عمیق تر درک می شود تا زمانی که به زبان های دیگر برگردانده شود و قرآن که دارای مضامین بسیار بلند و عالی است، هرگز قابل ترجمه دقیق و کامل ، به هیچ زبانی نیست.ترجمه های قرآن معمولا ، نارسا و در مواردی دارای غلط است.کافی است اندکی در مباحث مربوط به زبان شناسی، فن ترجمه و تئوری های مربوط به آن و نقد ترجمه های قرآن مطالعه شود، آنگاه روشن می گردد که فرق بین قرآن و ترجمه هایش، همان فرق بین کتاب الهی و بشری است.
3.قرآن علاوه بر محتوای مطالب، از لطافت ، زیبایی و نکات ادبی عجیبی برخوردار است که خود وجهی از وجوه اعجاز قرآن می باشد و در قالب هیچ ترجمه ای بیان شدنی نیست.
تردیدی نیست که زبان ها از نظر بلاغت و شیوایی فرق می کنند و نمی توان تمام معانی و مقاصد قرآن را به زبان دیگر برگرداند.از این رو "تحدّی" قرآن در اثبات ناتوانی انسان ها در تهیه متنی همانند قرآن، شامل مجموعه امتیازات لفظی و معانی والای قرآن است.
4.تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظی که جبرئ?ل بر پیامبر اکرم(ص) نازل فرموده، یکی از شیوه های حفظ قرآن از تحریف است؛ چنانکه وقتی مطلبی نزد همگان با یک قرائت معین به اثبات رسیده باشد، تحریف آن مشخص خواهد شد.از این رو در تاریخ اسلام ،وقایعی نقل شده است که مسلمین حتی نسبت به جابجایی یا حذف یک "واو"،حساسیت نشان می دادند.
5.گفتنی است حتی ترجمه قرآن به زبان عربی،موجب اختلاف در میان مسلمانان شد تا آنجا که برخی تا مرز تکفیر یکدیگر پیش رفتند.بدین جهت در دوره عثمان (سال 25 ه .ق) صحابه پیامبر اکرم(ص) - از جمله حضرت علی (ع)- بر ضرورت وجود قرآن غیر رسمی (غیر ترجمه ای) به توافق رسیدند.
6.در پایان گفتنی است، آنچه بسیار ثواب دارد ،تلاوت قرآن و نگاه به آیات آن همراه با دقت و تفکر است
پرسش: من در بعضی موارد ، روخوانی و تجوید قرآن را تدریس می نمایم .بعضی از جوان ها در کلاس سؤال می کنند: اگر هدف از آموزش قرآن، فهم و عمل به معارف قرآن است ، چرا اینقدر وقت صرف یادگیری زبان عربی می کنیم و به جای آن به ترجمه قرآن نمی پردازیم؟ یا گاهی می پرسند: چرا نماز را با زبان فارسی نمی خوانیم و یا چرا اذان را با زبان فارسی نمی گوییم تا به جای "حی علی الصلاه" مثلا، بگوییم "بشتابید به سوی نماز "تا تأثیر بیشتری بر روی مستمعین داشته باشد؟ مرا راهنمایی کنید.
جواب : دلبستگی مسلمانان به زبان وحی، علاوه بر حفظ رمز وحدت و بهره مندی از نزدیک ترین پیوستگی آوایی با پیامبر اسلام(ص) و امامان (علیهم السلام)از نظر محتوا و ژرفایی معنا نیز بسیار شایان توجه است که در این باره خوب است داستانی شیرین و خواندنی بازگو شود:
دارالعلم اصفهان-که از ابتدای قرون اسلامی تا کنون در انتشار و توسعه علوم و تربیت دانش پژوهان جایگاهی خاص داشته-در قرن اخیر نیز پرورش دهنده بسیاری از مشعلداران دانش و تقوا بوده است.فقیه وارسته و دانشمند مهذّب حاج آقا رحیم ارباب یکی از این شخصیت هاست.این عالم فرهیخته در سال 1297 ق در "چرمهین" از توابع لنجان دیده به جهان گشود.در کودکی همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبی و بخشی از سطح، در محضر استادانی چون حاج میرزا بدیع(م 1318 ق) و علامه آقا سید محمد باقر درچه ای(م 1342 ق) به تکمیل اصول و فقه پرداخت.سپس از محضر آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی(م 1353 ق) و آیت الله حاج آقا منیر احمد آبادی(متوفای 1342 ق) بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ، آخوند ملا محمد کاشی و حکیم جهانگیر خان قشقایی، فلسفه، ه?ئت و ریاضیات آموخت.
ارباب پس از یک قرن تحصیل و تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی در سال 1396 ق جهان خاکی را بدرود گفت.یک بار دکتر محمد جواد شریعت با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرد.وی خاطره آن ملاقات را چنین باز می گوید:در سال 1332 ش بود،من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار،پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.والدین ما کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند.آنان پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند ،چون پندهای ایشان مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند.آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز ، نجس و کافرمان خواند.این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.عاقبت یکی از پدران، والدین افراد دیگر را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت.آنان نزد ایشان شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند.او دستور داد ، وقتی معین ما به خدمتش برویم.در روز موعود ما را-که تقریبا، 15 نفر بودیم- به محضر مبارک ایشان بردند.در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ، ما را مجذوب ساخت ؛آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم.آقا در آغاز ، دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود.سپس به والدین ما فرمود:شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلا، تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.وقتی آنان رفتند به ما فرمود:بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید.آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما ، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد.پس از آنکه همه ما را خلع سلاح کرد ، فرمود:والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید،آنان نمی دانند من کسانی را می شناسم که-نعوذ بالله-اصلا، نماز نمی خوانند!!شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت.من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم، ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم.اکنون شما به خواسته دوران جوانی من جامه عمل پوشانیده اید،آفرین به همت شما ! در آن روزگار نخستین ، مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید.اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تر است، بگوید" بسم الله الرّحمن الرّحیم" را چگونه ترجمه کرده است؟یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد.آقا با لبخند فرمود:خوب شد، طرف مباحثه ما یک نفر است؛زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم.بعد به آن جوان فرمود:خوب بفرمایید "بسم الله" را چگونه ترجمه کردید؟آن جوان گفت:به عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان.حضرت ارباب لبخند زد و فرمود:گمان نمی کنم ترجمه درست "بسم الله" چنین باشد.در مورد "بسم" ترجمه"به نام" عیبی ندارد.اما "الله" قابل ترجمه نیست؛زیرا اسم علم(خاص) خداست و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛برای مثال اگر اسم کسی "حسن" باشد، نمی توان به آن گفت "زیبا".ترجمه "حسن" زیبا است،اما اگر به آقای "حسن" بگوییم آقای "زیبا" خوشش نمی آید.کلمه "الله" اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند.نمی توان "الله" را ترجمه کرد،باید همان را به کار برد.
خوب "رحمان" را چگونه ترجمه کرده اید؟رفیق ما پاسخ داد:بخشنده.حضرت ارباب فرمود:این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛زیرا "رحمان" یکی از صفات خداوند است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست."رحمان" یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامتی جسم و مانند آن عطا می فرماید.در هر حال، ترجمه بخشنده برای "رحمان" در حد کمال ترجمه نیست.
خوب،"رحیم" را چطور ترجمه کرده اید؟رفیق ما جواب داد:مهربان.آیت الله ارباب فرمود:اگر مقصودتان از "رحیم" من بودم-چون نام وی رحیم بود-بدم نمی آمد "مهربان" ترجمه کنید؛اما چون "رحیم" کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است باید درست ترجمه شود.اگر آنرا "بخشاینده" ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛زیرا "رحیم" یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند.پس آنچه در ترجمه "بسم الله" آورده اید بد نیست؛ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد.من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم،اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم.تازه این فقط آیه اول سوره "حمد" بود.اگر به دیگر آیات بپردازیم ، موضوع خیلی پیچیده می شود.اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید؛زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.
در اینجا، همگی،شرمنده،منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم ضمن خواندن نماز به عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم.ایشان فرمود:من نگفتم به عربی نماز بخوانید،هر طور دلتان می خواهد بخوانید.من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم.ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم.آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد.ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم.بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم.بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم و ...
منبع :قرآن شناسی ، ص 165-162