یکی از برنامه های اصلاحی حضرت علی (ع) در دوره زمامداری، گماشتن نیروهای شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصههای دینداری و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملی نخواهد بود. از اینرو، یکی از مقولههای مهم و مورد توجه جدی امام علی (ع)، کارگزاران حکومت بود. چگونگی گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسی، نظامی، مالی،قضایی و اداری، آشنا نمودن آنان با دستورالعملهای مدیریتی، شیوه زمامداری و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجرای امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومی مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلی است که امام (ع) بدانها پرداخته است. حضرت (ع) با این مبانی نظری سعی داشت تا مدلی از نظام مدیریت اسلامی را در زمان خویش اجرا نماید و برای آینده مسلمانان نیز معیارهای لازم و اصول کلی را ارائه دهد. در این مقاله کوشش میشود تا برنامههای اصلاحی امام علی (ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردی چون معیارهایانتخاب، توصیهها و رهنمودهای مدیریتی، و سیاستهای نظارتی و مراقبتی ایشان تحلیل و تبیین گردد. |148|
1. برنامه اصلاحی امام علی (ع)
1-1. معیارهای انتخاب کارگزاران
2-1. توصیهها و دستورالعملها
1-2-1. فرمانداران
2-2-1. مأموران مالی
3-2-1. فرماندهان نظامی
حق نظامیان بر رهبری:
و حق رهبری بر نظامیان:
3-1. سیاستهای نظارتی
نتیجه
یکی از اصول مهم اندیشه حضرت علی (ع)، لزوم استقرار حکومت برای انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعی است. زیرا برقراری امنیت داخلی، توازن اجتماعی و نظم،وصول بودجه عمومی، جلوگیری از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایی و اجرای احکام و مقررات قانونی، از اموری است کهجز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام علی (ع) به این مهم اشاره شده است.
ایشان هنگامی که سخن خوارج را که میگفتند: "لا حُکْمَاِلّا للَّه"، شنید، فرمود:
"سخن خوارج سخن حقی است که از آن اراده باطل میشود ... مردم چارهای ندارند جز اینکه زمامداری داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را مییابد، و با قدرت او، بودجه عمومی جمعآوری و با دشمن پیکار شود، امنیت راهها تضمین گردد و حق ضعیف از قوی گرفته شود تا خوبان براحتی زندگی کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.">[2]
مواردی که در سخن حضرت آمده از ضروریترین نیازهای هر اجتماعی است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهیترین اموری استکهعقل فطری بدان حکم میکند. این امر، به گروهی از انسانها یا زمانی خاص بستگی ندارد،بلکه در همه زمانها نیاز به زمامدار و تشکیلاتی که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.
اما حکومت مورد نظر امام علی (ع) از سه شاخصه مهم "دینداری"، "عدالت" و "مردمداری" برخوردار است. تحقق عینی و عملی این شاخصهها در جامعه، به وجودزمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگی دارد. اگر رهبر و پیشوای جامعه در صراط حق بود و بر معیارهای دینی رفتار کرد، یعنی مبانی نظری و فعل سیاسی او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیتهای گوناگون از صلاحیت اعتقادی و عملی لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعی و هماهنگی ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.
از آنجا که امام علی (ع) به عدالت اجتماعی در حکومت اهتمام جدی داشت، یکی از راهکارهای عملی تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور میدانست.|149|
علاوه بر صلاحیت و شایستگی زمامدار و پیشوای اصلی جامعه، کارگزاران و عاملان او درمناصب گوناگون نیز باید از شایستگی لازم برخوردار باشند. از اینرو، آن حضرت که قبل از تصدی خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز میداد، آنگاه که امر پیشوایی مردم را بر عهده گرفت، یکی از برنامههای اصلاحیاش، برکناری والیان فاسد و گماشتن نیروهای شایسته، مطمئن و باتقوا به جای آنها بود.
او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتی و مدیریتی حساسیت نشان میداد، نظارت خاصی را نیز بر اعمال آنها، در زمانی که متصدی امور بودند، به کار میبست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگی مینمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ میکرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگی رفتار و سلوک آنها با مردم و مشی والیگری، سفارشها و توصیههای لازم را به ایشان مینمود و در نامههایی که به عاملان خود مینگاشت آیین مدیریت اسلامی را برای آنها تبیین میکرد.
نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهجالبلاغه معروف به "عهدنامه مالک اشتر" آمده که منشوری است از شیوه حکومتداری امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس "عدالت اسلامی" قرار دارد. بیش از سی نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهجالبلاغه به کارگزارانی نوشته شده که از جانب او در شهرهای مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
با ملاحظه متن نامهها، به خوبی میتوان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیت آنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا وانحرافشوند نگرانی داشته است. زیرا از نظر وی، "بزرگترین خیانت، خیانت به امت است">[3]
و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.
امام علی (ع) در الگوی مدیریتی خود، چند اصل مهم را رعایت مینموده است:
1- انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهای صلاحیتی و ارزشی
2- اصل قرار دادن لیاقتها، شایستگیها و تواناییها در واگذاری مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصی و خویشاوندگرایی (نفی دودمانگرایی و اشرافیتسالاری).
|150|
3- برخورداری از دستورالعمل جامع مدیریتی (داشتن پشتوانه نظری و معرفتی مدیریت و حکومت)
4- تبیین وظایف و تکالیف رهبری، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5- اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذاری فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگی مبانی اندیشهای با فعل سیاسی)
6- ارائه توصیهها و رهنمودهای لازم به کارگزاران حکومتی هنگام پذیرش مسؤولیت
7- نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتی شیوه زندگی آنان
8- سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجرای عدالت و جلوگیری از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان میتوان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهای انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعملها و توصیهها در رفتار و اخلاق اجتماعی کارگزاران با مردم، سیاستهای نظارتی بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.
1. برنامه اصلاحی امام علی (ع)
جامعه زمان حضرت علی (ع) به آسیبهای گوناگونی دچار گشته بود. این آسیبها هم در مبانی اعتقادی و اندیشهای مردم و نوع نگرش آنان به دین و دنیا پدید آمده بود و هم در مبانی اخلاقی و رفتاری و خصلتهای روحی و روانی آنان خود را نمایانده بود.
در آن جامعه، فساد و بدعت آشکار شده بود، مردم از سنّت پیامبر اسلام (ص) و اهداف اودور افتاده بودند. تبعیض نژادی و قومگرایی و عصبیتهای جاهلی در حکومت اسلامی رخ نموده بود. فساد مالی رایج و بیت المال مسلمانان به سادگی به یغما میرفت. والیان ناشایست در شهرهای اسلامی به ظلم و ستم و زراندوزی رو آورده و بر امور مردم مستولی شده بودند. این همه، و نگرانی از آینده دین اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملی بود که امام علی (ع) را به فکر چاره انداخت.
از نگرانیهای عمده ایشان، پیدایش انحراف در حکومت اسلامی و دور شدن آن از مسیر عدالت، دینگریزی جامعه و حاکمان و رغبت آنان به دنیازدگی و غفلت از قوانین و تعالیم اسلامی بود. او نمیتوانست نسبت به اوضاع و احوال سیاسی، اخلاقی و اعتقادی امت مسلمان بیتفاوت بماند. از اینرو، زمانی که از خلافت ظاهری برکنار بود نگران وضع اسلام|151|
و مسلمانان بود و آنگاه که زمام امور را به دست گرفت نیز نگران آینده آنان بود و به مردم هشدارهای لازم را میداد؛ به ویژه آنان را از تسلط بنیامیه و انحرافات آنها و آینده نابسامانی که گریبانگیرشان خواهد شد، آگاهی میداد.
آشفتگی اوضاع و تغییر اخلاق و حالات مردم و سرگرمی آنها به دنیا که بخشی از آن به حاکمیتهای نادرست و عدم اجرای قوانین اسلامی در جامعه و کارگزاران ناصالح مربوط میشد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[4]
آن حضرت، پس از اینکه به خلافت رسید، با شناختی که از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حکومت و مدیریت جامعه بر مبانی دین استوار گردد و با استقرار حکومت دینی،عدالت اسلامی تحقق یافته و مردم در مسیر زندگی شایسته انسانی و در راه کمال حقیقی قرارگیرند.
او دریافت که جامعه نیازمند اصلاحات اساسی است. میبایست تبعیضهای ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخششهای نابجای دیگرانمتوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلی به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور برکنار شده و به جای آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جای آن عدالت و اخوت اسلامی حکمفرما شود.
امام علی (ع) برنامه اصلاحی خود را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و مالی، حقوقی و اخلاقی از همان بدو زمامداری خویش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأکید ورزید. اگرچه مطمئن بود که این اصلاحات در جامعهای که به همین نابسامانیها عادت یافته، مشکلاتی را به بار خواهد آورد و یقیناً کسانی که منافعشان به خطر میافتاد در برابر آن واکنش نشان داده و کارشکنی نمایند. به دلیل همین آیندهنگری بود که ابتدا از پذیرش بیعت آنان خودداری نمود و این مسأله را در سخنان متعددی مطرح کرده است.[5]
"مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقلها بر این پیمان استوار نمیماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته مانده. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه که میدانم با شما رفتار میکنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنشکنندگان گوش فرا نمیدهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیعتر از شما نسبت به رییس حکومت باشم، در حالی که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر و رهبر شما گردم.">[6]|152|
بدون تردید، ایجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حکومت دینی مبتنی بر سیره و سنّت نبوی و علوی، نیازمند وجود یاران و کارگزاران مخلص، زیرک، کاردان، شجاع و فداکار بود که با بینش درست نسبت به تعالیم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطیع فرمانهای او بوده، به دستوراتش عمل کنند، در جنگها سستی نورزند و به دشمن پشت نکنند و در امور مردم صادقانه کوشش نمایند. در حالی که پیروان نادان،عافیتجو و دنیاطلب، کجفهم و سهلانگار که نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عمیق از دین، یکی از مشکلات امام علی (ع) و از موانع برنامههای اصلاحی او بود.[7]
راز عدم همراهی مردم با برنامههای حضرت، در تباین اهداف آنان قرار داشت. اهداف امام، بلند و متعالی و معطوف به کمال انسانی بود و خواستههای یاران همان بهره جستن از تمتعات مادی و دنیوی بود. لذا افراد دونهمت از یاری و همراهی مردی که همت بلند و والا داشت باز میماندند.
[8]
اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانیدن حق، دفاع از دین، اصلاح امور شهرهای اسلام، امنیت مردم محروم و تحت ستم بود.[9]
رسیدگی به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغههای حکومتی حضرت علی (ع) بوده است. فقر و ضعف عمومی مردم و مشکلات و رنجهای آنان، حضرت را میآزرد به گونهای که شکوه میکرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالی که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادی باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند.[10]
او در شیوه زمامداری معتقد بود:
"اِنَّ اللَّهَ تَعالی فَرَضَ عَلی اَئِمَّة ِالْحَقِّاَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَة ِالنَّاس ِ...؛
[11] خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانیاش فشار نیاورده نگران نسازد.">
خود او در سادهزیستی و قناعت و برابر قرار دادن زندگی خویش با مستمندان جامعه چنان بود که فرموده است:
"سوگند به خدا بر این جبّه خود چندان پینه دوختم تا اینکه از دوزنده آن شرمنده شدم و گویندهای به من گفت: آیا آن را از خود دور نمیکنی؟">[12]
و در وصف بیزاری خود از ظلم و ستم میفرماید:
"سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم.">|153|