خلاصه کتاب پیروزی فکر
ادامه مطلب:
6- چگونه بر هیجان ها غلبه کنیم.
گاهی حتی اشخاص کاملا صحیح و سالم نیز قربانی هیجان ها میگردند. بارها دیده شده است که بحران های خشم به سکته قلبی و مرگ منجر شده و غم و اندوه و حسد و کینه عاقبتش به جنون کشیده و یا مایه ی مرگ نا به هنگام شده است، در میان این هیجانات و احساسات مختلف، مهم تر از همه، غم و اندوه است.
هیجان حتی در مواردی که به درجه کشنده ای شدید نباشد، تاثیرات بسیار مضر دارد، خشم، اشتها را از میان میبرد، هضم را مشکل میسازد، موازنه ی اعصاب را ساعت ها و حتی روزهای متمادی بهم میزند، به تمام مکانیسم جسمانی و در نتیجه ی آن به معنویات و نیروی فکری لطمه وارد میسازد.
هیجانات اندوه بار و رنج آلود، گذشته از اینکه فعالیت بالا را به تاخیر می اندازد مقدار زهر را هم در بدن زیاد میکند. بر عکس موقعی که افکار خوش و شیرین در مغز انسان وجود دارد سلول ها در انساج بدن مواد مفید رشد دهنده میسازد و نیروی زندگی را زیادتر می کنند.
وقتی که دچار غم و اندوه هستید نفس عمیق بکشید. عرق کردن بر فعالیت کلیه های افزاید. بکوشید به این وسیله هر چه زود تر سموم را از بدن خارج سازید. به هوای آزاد بروید و به قدری تلاش و حرکت کنید که بدنتان عرق کند.
عناصر مضری را که پوست بدن تولید میکند با روزی چندبار استحمام سرد دور بریزید و بالاترازهمه ی اینها با سرگرم کردن خود به تفریحات مورد علاقه ای از قبیل شعر و هنر های زیبا غم و اندوهتان را از میان بردارید.
خشم شکل های متعددی دارد. اما به طوری که هوراس فلچر ثابت کرده، ریشه ی آن ترس است. کسی که دچار خشم میگردد، به علت ترسی که از عارضه ی جسمانی، ضرر مادی، لطمه به مقام و حیثیت خویش یا از محرومیت دارد. شخص متین و محکمی که اعتماد به نفس و سجایای اخلاقی دارد هرگز خشمگین نمیشود. داروی جلوگیری از خشم ((تسلط بر خویشتن)) است. باید عادت کرد که حوادث را با مقیاس منطقی سنجید و به طرز عاقلانه ای درباره ی آنها قضاوت کرد.
7- برای اینکه طبع با نشاطی داشته باشید.
در لحظه ای که اطرافتان را بدبختی های مختلف فراگرفته، کارهایتان به مانع برخورده است و در افق امیدواری هیچگونه نوری به چشمتان نمیخورد، رفتار شما نشان میدهد که استقامت تان در مقابل حوادث چقدر است.
ارزش انسان، به کارهایی نیست که به سبب حوادث انجام میدهید، بلکه بسته به اقداماتی است که به رغم حوادث میکند.
صبح وقتی از خواب برمیخیزید احساس میکنید که آن روز، روز بدی خواهد بود و امکان وقوع حوادث ناگواری می رود، پیش خودتان چندین بار تکرار کنید که به رغم هر حادثه ای، آن روز یکی از خوش ترین روزهای زندگی شما خواهد بود. در این صورت آن روز خواهید کوشید که وقت و فرصت رااز دست ندهید، شرایط نامساعد محیط را درهم شکنید و خود را تسلیم ناامیدی نکنید. در این صورت خواهد دید که آن روز نسبت به روزهای دیگر کارهای بهتر ومفیدتری انجام داده اید. مستر ویگز میگوید: رمز خوشحالی در این است که در لحظات اندوه بخندید و در حال سردرد، بیماری دیگران را به خاطر بیاورید و در لحظاتی که ابر روی آسمان را فراگرفته است فکر کنید که هنوز آفتاب وجود دارد.
تبدیل یک فکر به فکر دیگر، به شرطی که فکر جدید، نیرومند تر از فکر سابق باشد، روش بسیار خوبی است.
روتر فورد میگوید: چاره ی تنبلی تلاش و کوشش است، علاج خودپرستی فداکاری است، چاره ی بی ایمانی اطاعت از اوامر خداوند است و بلاخره چاره ترس روبه رو شدن با چیز ترس آور و تماشای آن است.
به این ترتیب علاج غم و اندوه نیز مشغول ساختن مغز به افکار نشاط آور است. برای این کار نیروی اراده ی بزرگی مورد احتیاج است، یعنی برای شکست دادن یک خصلت بد، باید به فضیلتی که نقطه ی مقابل آن است فکر کرد و این فکر را به قدری ادامه داد که به صورت عادت درآید. اگر در مخالفت با غم و اندوه اصرار داشته باشید ، بلاخره شخص با نشاطی خواهید شد.
8- مضرات بد بینی
دنیا با انسان معامله ی متقابله میکند. اگر بخندید به روی شما میخندد و اگر چین بر ابرو اندازید، او هم مقابل شما ابرو در هم میکشد. اگر آواز بخوانید به مجالس شادمانی دعوت میشوید و اگر متفکر باشید در کنار دانشمندان جای میگیرید. بلاخره اگر مهربان و صمیمی باشید در اطراف خود مردمی می بینید مردمی را می بینید که همه شما را دوست دارند و در گنجینه ی دل ها را به رویتان باز میکنند. (( زیمرمان))
عده ی کسانی که به دنبال غم میروند و از آن استقبال می کنند و بزرگش میکنند، به درجه ی تعجب آوری زیاد است. اینان مسلما در کارخویش موفق میشوند زیرا کسی که در جستجوی غم و اندوه باشد، حتما آن را پیدا میکند و فقط کافی است که درهای مخیله ی خود را به روی غم و اندوه باز بگذارید.
اغلب اشخاص بدبخت کارشان یواش یواش به بدبختی کشیده است. اینان از این رو بدبخت شده اند که عادت داشتند بیش از دیگران از وضع خود شکایت کنند و از بدی هوا و غذاها و غیره بنالند. عادت به شکایت و تنفیذ و ناراحت کردن خویش از یک ((هیچ)) و همان جا دنبال بهانه گشتن، مخصوصا برای جوانان بدترین و مضرترین عادت هاست. زیرا کسی که چنین عادتی داشته باشد در ظرف مدت کمی اسیر آن میشود و بلاخره بدبینی برای او به صورت مزمن در می آید.
هنگامی که یک بیماری مسری در شهری شیوع پیدا کند، ترسوها زودتر از همه گرفتار آن میشوند. عده ی دیگری از مردم متمادیا از اشکالات مادی و پولی خویش شکایت میکنند. بدبختی شان با حروف درشتی روی چهره شان نوشته شده است . یعنی خود آنها آگهی های جاندار عدم موفقیت خویشتن هستند. حرف میزنند، اما نمیتوانند دست به اقدام بزنند. کسی که عادت دارد در هر موردی خود را کوچک بشمارد و در هرکاری با ضعف و بی قدرتی اظهار نظر کند، ضعیف و محبوب بار می آید. چنین اشخاصی هرگز نمی توانند به مقامات بالاتری برسد.
بدبینان هرجا که قدم گذارند، محیط غم و اندوه را می آفرینند؛ هیچکس به حرف زدن با آنها علاقه ای ندارد، زیرا پیوسته از بدشانسی خودشان صحبت میکنند. به نظرآنها همیشه وضع خراب است، پول پیدا نمیشود و محیط آشفته است. هر قدر سنشان زیادتر شود، عدم توازن روحی شان بیشتر میگردد.
یکی از راه های ایجاد اندوه نیز، عیب جویی و تنفیذ از دیگران است. اشخاصی وجود دارند که گذشت و بزرگواری برایشان مفهومی ندارد، می خواهند معایب همه را جستجو و کشف کنند و اصرار دارند که این معایب را برای دیگران تعریف کنند. تحسین بر زبانشان جاری نمیشود و نمیخواهند مزایای اطرافیانشان را قبول کنند و به تنفیذ بیشتر از هر چیز دیگری علاقه دارند. اصراری در جستجوی عیب مردم نداشته باشید بلکه جنبه های خوب آنها را ببینید. این موضوع را به خوبی در مغز خویش جای دهید که به عیب جویی نخواهید پرداخت. بدگویی از همه کس و کوبیدن آنان با تنفیذهای استهزا آمیز و یا کینه توزانه، عادت مهلکی است.
عده ی زیادی از مردم خیال میکنند که اگر حوادث جور دیگری جریان پیدا میکرد خوشبخت می شدند. حال آنکه سعادتمند نشدن آنان بر اثر خود حوادث نیست بلکه وابسته به طرز تلقی حوادث از طرف آنهاست.
جوانانی که تسلیم افکار منفی شوند، زنجیر اسارت را به گردن خود می اندازند و تا طرز تفکر خود را تغییر ندهند، یعنی عادت گفتار و رفتار منفی را به عادت فعالیت مثبت مبدل سازند، نمی توانند خویشتن را از این زنجیر ها رها سازند.
ایمان و اعتقاد کامل زاییده ی خوشبینی و نظم در زندگی است. بدبینی صحت را از میان میبرد و روحیه را ضعیف میسازد.
روح متوازن هرگز در انتظار بدی نیست، امیدوار است که پیوسته با نیکی رو به رو شود زیرا میداند که نیکی یک حقیقت ابدی است و بدی چیزی جز ضعف نیکی نیست، همانطور که تاریکی در نفس خویش چیز مستقلی شمرده نمیشود، بلکه عبارت از نبودن روشنایی است، پیوسته در جستجوی روشنایی باشید، زیرا روشنی تاریکی ها رااز قلب و روحتان می زداید.
9- قدرت افکار نشاط آور
در مردم با نشاط، نیروی آفریننده ای وجود دارد که در اشخاص بدبین نمیتوان اثری از آن یافت. هیچ چیزی به اندازه ی خوشبختی نمیتواند زندگی را زیباتر سازد، از رنج های آن بکاهد و راه موفقیت را هموار سازد.
اگر فرض کنیم که یک شخص با نشاط با یک شخص اندوهگین، هردو دارای استعداد یکسانی باشند باید بگوییم که لااقل راندمان کار اولی به مراتب بیشتر از دومی است. نشاط سرچشمه ی زاینده ی روح است، مرحمی است که رنج ها، فلاکت ها و حوادث ناگوار را آسان میسازد. دکتر ساندرس میگوید: در پیشگیری از بیماری های حاد و معالجه ی آنها، نشاط یکی از عوامل بسیار مهم است، اغلب داروها به دنبال یک بهبودی مصنوعی و زودگذر عکس العمل ضعیف کننده ای تولید میکنند ولی نشاط تاثیر مداومی به وجود می آورد که در همه جای بدن منعکس می شود، در اشخاص با نشاط گردش خون سریع تر است، هوا بهتر وارد ریه میشود، صحت و سلامت در بدن ریشه میدواند و بیماری شکست میخورد.
هیچ دارویی موثرتر از ترک ناله و شکایت و توسل به خنده و نشاط نیست. وقتی که ازکسی یا چیزی شکایت میکنید باید بدانید که اقرار ضمنی به درد و رنج خود می نمایید. شکایت کردن نشانه ی این است که مغلوب دشمنان شده ایم. بهترین راه نجات دادن سعادت خویش از تاثیر دشمنان این است که وجود آنان را انکار کنیم و شخصیت شان را از مغزمان بیرون بیاوریم و دور بیندازیم.
هیچ چیزی به اندازه ی یک مغز درخشان به صحت و سعادت کمک نمیکند. وقتی که مغز با نشاط باشد، فعالیت تمام اعضا حیاتی طبیعی است و در تمام قسمت های بدن نظم و صحت فرمانروا است. مغز شفاف خیلی بیشتر از مغز آشفته انجام وظیفه میکند، کاری که به کمک مغز آرام و متوازنی انجام شود، بی نقص و قابل دوام است.
شخص با نشاط در کارهای خویش موفق تر میشود زیرا همه دوست دارند که با مردمان با نشاط رابطه ی دوستی برقرار کنند. شخص بد خلق، هر قدر که در کارهای خویش ماهر باشد، همه از او فرار میکنند.
کارمندان اگر با نشاط و خوش خلق باشند، زودتر تلقی میکنند و زودتر موفق میشوند که حقوق و مقام خویش را بالا ببرند و در عین حال وجودشان نیز ازآن نشاط به قدر کافی بهره مند میشوند. به دست آوردن این نعمت گرانبها چندان مهم نیست، صورت محبوب عبارت از انعکاس خارجی یک قلب پر حرارت و بانشاط است. خورشید درونی، نخست نه در قیافه بلکه در روح طلوع میکند و ازآنجا در چهره منعکس میشود. لبخند شیرینی که به چهره رونق و جاذبه می بخشد چیزی به جز گوشه ای از اشعه ی آن خورشید درونی نیست.
(( تعمیم نشاط )) یکی از بزرگ ترین خدماتی است که شما می توانید نسبت به خودتان و دوستان و آشنایانتان انجام دهید. در اقداماتتان، در شغلتان و در روابط اجتماعی تان، این طرز تفکر بیشتر از هر رفتار دیگری به دردتان خواهد خورد. شغل ها بی آنکه شما به دنبالشان بروید به پای خود پیش شما خواهند آمد، دوستان به جستجوی شما برخواهند خواست و اجتماع تمام درهای خود را به روی شما خواهد گشود.
10- منفی بافی را نابود سازیم.
آنان که روحیه ی منفی دارند هرگز در هیچ کاری موفق نمیشوند. در آنان نشاط وجود ندارد، فقط بیچارگی، ناتوانی و موذیگری دیده میشود. ازهرچیزی که دیده اند بدگویی میکنند. متمادیا ازبدی زمانه، اشکالات امور، ناتندرستی ، بی پولی و غیره شکایت می کنند. از این رو نیروی فعالیت خود را کم میکنند و تحت تاثیر افکار ناروای خویش قرار میگیرند. کسی که طرز تفکر تخریبی دارد و افکار او پیوسته در اطراف کلمات برهم زدن و خراب کردن دور میزند، رفته رفته می بیند که نیروی سازنده و آفریننده ی وجود او ضعیف میشود و از میان می رود چون عناصر آفریننده نمیتوانند در محیط منفی و خراب پرورش یابند. اشخاص بدبین پیوسته محکوم به این هستند که در مقامات پایین بمانند و با ناتوانی ها دست به گریبان باشند. امواج زندگی آنان را پیوسته رو به عقب خواهد برد.
اگر بی ایمانی و تردید در فکرتان جایگزین شده است، یقین داشته باشید از دنیایی که مخالف طرز تفکرتان است، هیچ استفاده ای نخواهید برد، هیچکس نمیتواند از حدودی که برای خویشتن تعیین کرده است جلوتر رود. هرکس که طالب بزرگی است، نباید خود را کوچک بشمارد. باید همه افکار منفی را به دست باد بسپارد. نخستین قدم در راه رسیدن به موفقیت ایمان به موفقیت است. انسان باید در برابر نفس خویش با عزم و متانت تکرار کند که چه می خواهد بکند و تا چه اندازه قادر به انجام آن کار است. تا آن مدتی که به ضعف خودتان معتقد هستید، این ضعف چه مادی باشد و چه مربوط به معنویات و به مغز، خودتان را از درجه ی انسانی طبیعی پایین تر آورده اید و به ایده آل و هدف خود نزدیک نمیشوید.
اگر شخصی به بدشانسی خود اعتقاد پیدا کند، اسیر بیچارگی و عجز گردد و فکر کند که نمیتواند ماننددیگران در کارهایش موفق شود، هرگز قادر نخواهد بود که آزاد و خوشبخت زندگی کند و به ترقی و پیشرفت نایل شود. چنین شخصی انرژی و کوشش مداومی را که برای نجات از یک وضع مشکل ضروری است نمی تواند به خرج دهد؛ زیرا باور نمی کند که رفع مشکلات در دست خود اوست و در نفس خویش نقطه ی اتکایی پیدا نمیکند، این شخص خود را یک فرد منفی بارآورده است. همه امکانات و موقعیت ها را از خود دور ساخته و فقط درهای ناکامی را به روی خویش باز کرده است. خداوند راضی نیست که زندگانی بشر با چنین افکار بیهوده ای ضایع شود. میراث های اجدادی و شرایط ارثی ما هر طور که باشد باید بدانیم که خداوند قدرت فرامانروایی بر همه ی آنها را به ما بخشیده است و خودمان به سادگی میتوانیم با اعتماد به نفس تمام آن شرایط را تغییر دهیم.
11- ایمان و اعتقاد
توانا کسی است که به توانایی خویش اعتقاد دارد. راه های موفقیت فقط جلو پای صاحبان عزم و کسانی است که موانع رابا لبخند استقبال می کنند و همانطور که امرسون میگوید: مردی که با اراده برای رسیدن به یک ستاره اسب می تازد احتمال موفقیتش بیشتر از کسی است که برای رسیدن به منزل خویش با بی حالی در معبر تنگی می خزد.
اعتماد، مادر موفقیت است، مهارت را بیشتر می کند، نیرو را زیاد تر و مغز را سالم تر می سازد و بر قدرت عمل می افزاید. کاری که انجام میدهید حاصل عقاید شما، عزم و اراده شما و اعتماد شماست. اگر اینها ضعیف باشند ، حاصل کارتان نیز ضعیف است.
اراده یکی از شکل های ایمان است. اراده یعنی تصمیم به انجام یک کار و نشانه ای از ایمان به توانایی خویش در انجام آن کار است. هیچکس تا ایمان به توانایی خویش در انجام کاری که شروع کرده است نداشته باشد قادر به انجام آن نیست، کسی را که با ایمان محکمی به اقدام خود اعتماد دارد و معتقد است که قادر به انجام کار است، نمیتوان از راهی که میرود برگرداند. ایمان به پیروزی، خود نیل به پیروزی است.
جرئت پایه ی اصلی ایمان است. کسی که در برابر کاری با خود میگوید: (( باید انجام دهم ))،(( میتوانم انجام دهم ))،(( تصمیم به انجام آن دارم ))، نه تنها جرئت خویش را زیاد میکند بلکه نیروهای منفی که نقطه ی مقابل اراده است، می کاهد.
پیروزی بر موانع فقط برای کسانی امکان دارد که دارای نیروی مقابله اند. پیروزی مال کسانی است که میخواهند پیروز شوند. در دنیا برای رسیدن به هرهدفی، افکاری از قبیل بدشانسی، عجز، بی استعدادی و غیره رااز مغزتان بیرون کنید. هیچگونه ضعف مادی و معنوی را به خودتان نسبت ندهید و وسواس عدم موفقیت رااز قلب خود خارج کنید. هرگز تصور نکنید که شما نمیتوانید مانند بزرگان کار کنید و باید به مقامات کوچک اکتفا کنید. با اصرار ادعا کنید که خداوند هیچکس را از منابع سعادت و موفقیت محروم نکرده است و عجز ما مخلوق فکر خودماست.
تصمیم بگیرید که در برابر حوادث خوشبین باشید و از بدبینی گریزان باشید. به پیروزی خود معتقد باشید و بدانید که موفق خواهید شد و اطمینان داشته باشید خواستن توانستن است. اگر شک دارید که آیا کاری را میتوانید انجام دهید یا نه، به اصرار به خود بقبولانید که به خوبی قادر به انجام آن هستید. اعتماد به نفس برای کسب هوش و درایت و توانایی به انسان کمک میکند. به شما امکان میدهد کاری را که شروع کرده اید تا رسیدن به نتیجه ی سعادتمندانه ای ادامه دهید.
ترس عبارت از حس انتظار خطر است. اگر ایمان پیدا کنید که خداوند پیوسته سعادت ما را طالب است، پس از چه چیزی باید ترسید؟ وقتی که چنین ایمانی در قلبتان جای بگیرد رفته رفته حس ترس زایل میشود و آن جرئتی راکه باعث رسیدن شما به تمام آرزوهایتان است میتوانید به دست آورید.
بکوشید افکاری را که مایل نیستید تحقق یابد به مغزتان راه ندهید. قسمت اعظم افکار اندوهبار را حذف کنید. هر وقت احساس میکنید که نزدیک است تسلیم غم و اندوه شوید برای خودتان سرگرمی های نشاط آور پیدا کنید. درهر مبارزه ای اگر جرئت و ایمان داشته باشید باید پیشاپیش بدانید که نصف مبارزه را برده اید.
وقتی سنگی به هوا پرتاب میشود، انسان اطمینان دارد که نیروی جاذبه ی زمین آن را به سوی خودش میکشد، از این روحتما آن سنگ به زمین برمیگردد و همان اندازه که این موضوع حتمی است رسیدن به هدف به وسیله یک مغز مثبت و آفریننده نیز حتمی است. مغناطیسی که هدف را جذب میکند مغز خود انسان است.