سم الله الرحمن الرحیم
خلاصه ای از کتاب پیروزی فکر / نویسنده: اورایزن اسوت ماردون
1- علاقه تولید علاقه میکند و از کینه کینه می زاید.
2- هر فکری ضربه قلمی است که تکه ای از مرمر زندگی را می تراشد.
3-از زیر کار شانه خالی نکنید.به جای اینکه دور موانع طواف کنید از روی اژدها بپرید و گلوی آنرا گرفته و خفه کنید.
4- خشم،غضب ، نا امیدی، حسادت، احساسات روحی نا موافق، تاثرات غم انگیز و اندوه را ازمغزتان برانید-اینها شیطانهای روح هستند-دشمن خونی خود، حسابشان کنید-درگوشه ای آنها را گیر انداخته و زندانی کنید ...
کسی که به این نتیجه میرسدخواهد دید که اراده اش قوی تر میشود و در سایه ایمان و قدرت، اراده ای کسب میکند که میتواند بر همه مشکلات فائق آید.
5- چاره تنبلی ،تلاش و کوشش است .علاج خود پرستی، فداکاری است.چاره بی ایمانی اطاعت از اوامر خداوند است وبلاخره چاره ترس روبرو شدن با موضوع ترس آور و مشاهده آن است
6-علاج غم و اندوه فکر به چیزهای نشاط آور است ...
7-شخص آزاد شخصی هست که بِرغمدشمنان معنوی میتواند بر نفس خویش حاکم باشد...(دشمنان معنوی به تمامی احساسات روحی ناموافق مثل ترس و بدبینی اطلاق می شود).
8-اصول تسلط به نفس عالی ترین روش زندگیست.
9- دنیا با انسان معامله متقابل میکند .اگر شعر را دوست داشته باشید شاعر می شوید.
-10ایمان و اعتقاد کامل زاییده خوشبینی و نظم در زندگی است.
-11در هر چیز جنبه های خوب آن را ببین در جستجوی کمال باش .بدیها را فراموش کن.
-12خوشبینی شکل ظاهری ایمان است و تا ایمان و امید وجود نداشته باشد هیچ کار پیوسته ای را بطور مداوم نمیتوان انجام داد.
-13نشاط چشمها را پر فروغ میکند اندام را ظریفتر و صدا را محکم میسازدو تمام نیروی حیاتی را به فعالیت وا میدارد.
-14هیچ چیزی به اندازه یک مغز درخشان نمیتواند به صحت و سعادت انسان کمک کند.
-15فکر درخشان علیرغم تمام فشارها و طوفانها پیروز خواهد شد.
-16همه درها به روی شخص خندان باز است و شخص خندان همه جا را در اختیار دارد .
-17خوش خلقی با محبوبیت و ادب و زیبائی چهره همراه باشد دیگر هیچ نیروئی نمیتواند با آن برابری کند.
-18طبیعت با نشاط دررای نیروی جاذبه است و این نیرو عبارت است از مغناطیسی که تمام جنبه های خوب زندگی را بسوی خود میکشد.
-19خودرا مجبور کنید با هرکسی که ملاقات میکنید فقط جنبه های مثبت و خوب او راببینید و در مغز خود بزرگ کنید و تا حد امکان از آن عادات تقلید کنید.
-20هیچراهی بکلی سخت و صعب العبور نیست. به جنبه های درست و روشن نگاه کنیدروحتان بر اثر کار مداوم نا خشنودی و اندوه خسته است.برای استراحت از درستیها و روشنیها صحبت کنید.
-21باید منفی بافی را بکلی از قاموس زندگیمان بیرون کنیم زیرا منفی بافی تمام آن چیزهایی را بخاطرمان میآورد که باید از زندگیمان طرد کنیم.
22-ایدوست جوان من ! اگر خود را تسلیم افکار منفی کنی تمام آرزوهایی که برایآینده درخشان داری عقیم خواهد ماند و زندگیت مسموم خواهد شد .منفی بافیسعادت را از زندگی تو می دزد و اعتماد به نفس را در وجود تو خواهد کشت.بهجای اینکه حاکم بر سرنوشت باشی اسیر سرنوشت خواهی بود...
23-به هر کاری که اقدام کنی فقط در سایه ایمان به موفقیت میتوانی در آن پیروز شوی .
24-خداوند راضی نیست که زندگی بشر با افکار بیهوده و منفی ضایع شود.
25-اعتمادمادر موفقیت است .توانا کسی است که به توانایی خود ایمان دارد .اعتمادمهارت را بیشتر میکند نیرو را زیاد تر میسازد مغز سالمتر کار میکند و برقدرت عمل میافزاید.
26-کاری که انجام میدهید حاصل عقاید شما عزم شما و اراده شماست .اگر اینها ضعیف باشد حاصل کارتان نیز ضعیف است.
27-پیروزی برای کسانی است که میخواهند پیروز شوند.میل به پیروزی میل به شکست را از بین میبرد.
28-اراده یکی از اشکال ایمان است .اراده یعنی تصمیم به انجام یک کار و نشانه ای از ایمان به خویش در انجام آن کار است.
29-تکرارکنید که قادر به انجام کار هستید به این ترتیب جرات شما زیاد میشود و جراتپایه اصلی ایمان است همچنین نیروهای منفی را هم ضعیف میسازد.
30-دردنیا برای رسیدن به هر هدفی افکاری قبیل بد شانسی، عجز ، بی استعدادی و غیره را از مغزتان بیرون کنید و هیچگونه ضعف مادی و معنوی به خودتان نسبت ندهید.
31-وسواس و عدم موفقیت را از قلب خود برانید و تردید را مانند مار خطرناکی بدانید که زندگیتان را تهدید میکند.
32-در هر مبارزه ای اگر ایمان و جرات داشته باشید نصف مبارزه را برده اید.
33-بااصرار ادعا کنید که خداوند هیچکس را از منابع سعادت و موفقیت محروم نکردهاست عجز ما مخلوق فکر خود ماست در برابر حوادث خوشبین باشید و از بدبینی گریزان...
34-تو از هیچ چیز نمیترسی و شخص جسوری هستی و انتظار بدی را از هیچ کس نداری .
35-همانطور که از بیماریهای خطرناک ترس دارید از افکار بیهوده نیز بترسید.
36-هر گاه احساس کردید که دچار غم و اندوه میشوید سرگرمی نشاط آوری برای خود پیدا کنید.
37-برایرسیدن به هر آرزوئی از قبیل صحت ثروت مقام وغیره باید اراده تان را باتمام وجود بر روی آن متمرکز کنید و در مغز خود بزرگ کنید و آن را تکرارنمائید.
38-در دنیا اگر قادر به انجام خیر و نیکی نیستید هرگز تخم بدی و کینه هم نکارید.
39-آنچهفکر و احساس میکنیم به صورت امواج نا پیدائی در اطرافمان منتشر میشود.چه هوسهای زود گذر و چه نظرات عمیق .به این صورت در همه جا پخش میشوند و آنچهدر مغزمان وجود دارد چه بخواهیم و چه نخواهیم در نوشته ها و گفته هایمانآشکار میشود.
40-طرز تفکر مسری است اگر در مخیله مان صلح و آرامش با خودبه همراه میبریم.بر عکس اگر حالت مغموم مایوس و ناامید داشته باشیم بهدیگران نیز تلقین میکنیم تا وقتی افکار پست و احساسات مخالفی از قبیل کینه انتقام حسد و غیره در مغزمان است این احساسات را در اطرافمان منعکس میکنیم واطرافیان شما نیز اگر قرار به اطمینان به شما باشد هرگز به شما اعتمادنخواهند کرد.
41-یکی از اشکال اعتماد به نفس غرور است.
42-بکوشید که بجای اندوه و تیرگی .شادی و روشنائی.به جای نومیدی و ترس.امید و جرات تلقین کنید.شما نیز یکی از افرادی باشید که هر جا میروند موفقیت صحت و نشاط انتشار میدهند.
43-آنکه جرات رفتن به دنبال حق خویش را دارد میتواند با اعتماد و مفتخر باشد.طالع با گنجینه هایش به سوی او روی خواهد آورد.
44-تواضع و شرم به شرطی که از حد اعتدال نگذرد صفاتی برجسته و نیک به شمار می ایند ولی به محض این که از حد اعتدال گذشت و با اعتماد به نفس نیز توام نبودنتایج بدی را در پی خواهد داشت.
45-پیوسته به فکر گناهان و خطاها بودن باعث میشود که آنها بیشتر ریشه بدوانند و پیچیده تر شوند.
46-برای کسب موفقیت فقط اعتماد بنفس کافی نیست بلکه دیگران نیز باید به شما اعتمادداشته باشند.اعتماد شما هر قدر قوی باشد اعتماد متقابل دیگران به شما نیزقوی تر است.تاثیر شما روی دیگران بستگی به نیروی اعتماد و ایمان خودتان است .
47-اگر یک استعداد متوسط با ایمان شکست ناپذیری توام گردد موفقیتی که کسب میکند بسیار بیشتر از یک استعداد عالی است که مزاج مردد و ترسوئیدارد.
48-هر وظیفه و شغلی که داشته باشیم موفقیت ما در این است که بهاستعداد و توانائی خودمان ایمان داشته باشیم و این ایمان و اعتقاد را بهاطراف نیز منتشر کنیم.
49-اگر برای نابود کردن عادات و احساسات بد خویشکوشش مداومی بخرج دهیم رفته رفته و بتدریج میتوانیم آنها را تبدیل به صفاتبرجسته و نیک کنیم.
-50چه میخواهی همه چیز مال توست.همه راها در برابرتباز است و نور حقیقت برای تو میدرخشد پس نایست و نپرس به راحتی پیش برو وشخصیت خودت رانشان بده.
51-وقتی که ضعفی را در خود سراغ میگیرید ارادهخویش را در جهت عکس آن متمرکز کنید .اگر مغزتان مدت زیادی در این جهت تکیه کند بالاخره به این صفات نائل میشوید.وجود طبیعی زائیده فکر طبیعی است.
52-اگردرسر سودائی دارید و هر چیزی به نظرتان تیره جلوه میکند چاره این است که فکرتان را در جهت عکس موضوع به کار اندازید.پس از مدتی که دوباره غم واندوه آن فکر به سراغتان آمد به سرعت آن را از مغزتان بیرون کنید مثل دزدیکه از خانه بیرون میکنید به آن اهمیت ندهید.
53-حجب و کمروئی در اغلب موارد به صورت بیماری در میاید اما این بیماری مخیله است و با اصول تغییرجهت افکار به سادگی معالجه میشود مخصوصا با این تفکر که همه کس متوجه شمانیستند و هر کس در دنیا برای خودش کارها و گرفتاریهائی دارد و وقت پرداختن به شما و کشف معایب شما را ندارد.به این ترتیب میتوانید از شر این بیماری خلاص شوید.
54-هر کار درست و هر فکر شایسته به چهره انسان زیبائی میبخشد.
55-خیال، پیشقدم و الهام بخش هر کاری است.
56-نیرویخیال فقط عبارت از یک تصور آشفته نیست بلکه الهام ایده آل است .افکار بزرگو تصورات نیرومند نخست در مخیله شما به وجود میایند و بعد با زحمت وپشتکار ما بصورت حقیقی در میایند.
57-کاملترین متدی که میتوان به هر کس توصیه کرد این است که انسان در میان سکوت فکر کند و تصمیم بگیرد بعد این تصمیم را با تمام نیروئی که دارد با فکر و خیال خود پیوند زده و با کار وفعالیت توام کند.توجه داشته باشید که خیال راه را به شما نشان میدهد.
58-خط حرکت معینی برای خود رسم کن و آنگاه چه در مواقع تنهائی و چه در میان جمعیت پیوسته این راه را طی کن.
59-باکنترل دائمی فکر میتوان تمایلات روح را تغییر داد.معنی ندارد که بگذاریم روحمان به هر طرفی متمایل شود و با موضوعات مختلف بطور سطحی مشغول شود.نیروی اراده میتواند فکر را تحت فرمان و تسلط خود بگیرد.
60-توجهیکه توام با اراده و از روی عقل و منطق باشد میتواند روح و فکر را تحت نظم معینی به درجات بالا برساند.آنگاه افکار غلط به بیرون از شعور میروند وکمال ایده آل جای آن را میگیرند.این موفقیت نتیجه نظم و ترتیب است.
61-فضائی که اطراف شما را گرفته محصول فکر است که هر وقت بخواهیم میتوانیم آن را تغییر دهیم.
62-تا حد امکان برای تجسم شک وشبهه را از ذهن خود برانید.
63-شماهمه کوشش خود را فقط برای مبارزه با خشم و ناخشنودی بکار برید زیرا بقیه احساسات بد و مضر، فرزندان این پدر و مادرند.بدانید که اگر یکبار از ذهن شمابیرون بروند پس میتوانید هرگاه اراده کردید اجازه ورود به آنها را ندهید.
64-اندوه فرزند ترس است و مثل پدرش است با خانواده ترس همانکار را کنید که با حشرات موذی میکنید.
65-پس از اینکه روح، غذای واقعی خود را چشید دیگر نمیتواند به چیزهای کوچک قناعت کند.
66-انسان تا نداند که وجودش مانند قواعد ریاضی متزلزل ناپذیر است به درجه کمال نخواهد رسید.
67-آن کسانی که پی برده اند که سهمی از قدرت خدائی دارند آرامش و متانت فکریشان به قدری زیاد است که بی خبران از این نیرو را دچار تعجب میسازند.
بسم ا لله الرحمن الرحیم
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ
وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا
و توکّل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛
و تسبیح و حمد او را بجا آور؛
و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!
سوره ی فرقان__ آیه 58
هفت عامل ناراحتی های روانی
از دیدگاه گاندی
1- ثروت ، بدون زحمت.
2- لذت ، بدون وجدان.
3- دانش، بدون شخصیت
4- تجارت، بدون اخلاق.
5- علم، بدون انسانیت.
6- عبادت، بدون ایثار.
7- سیاست، بدون شرافت.
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد.
آنچه وجدان و روان را درگیر و آزرده می کند موارد از فطرت و ذات انسان است که به دست فراموشی سپرده شده است . پس بهتر است آنچه بر سرمان می آید را در خود جست و جو کنیم.
یا لطیف
در لحظات شادی خدا را ستایش کن.
در لحظات سختی خدا را جستجو کن.
در لحظات آرامش خدا را مناجات کن.
در لحظات دردآور به خدا اعتماد کن.
و
در همه حال، خدا را شکر کن.
حدیث
حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلّم :
إنَّ العبدَ لَیَرفَعُ یَدَهُ إلى اللّه ومَطعَمُهُ حَرامٌ ، فکیفَ یُستَجابُ لَهُ وهذا حالُهُ ؟!
همانا بنده دستش را (براى دعا) به درگاه خدا بالا می برد در حالى که خوراکش حرام است ؛
با چنین حالى ، چگونه دعایش مستجاب شود ؟
إرشاد القلوب : 149 منتخب میزان الحکمة : 196
امید بخش ترین آیه
ابو حمزه ثمالی از یکی از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت کرده است که : امیرالمؤ منین علیه السّلام روزی خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامیک از آیات کلام اللّه مجید نزد شما امیدوار کننده ترین آیات است ؟ بعضی گفتند آیه :
ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء... همانا خداوند مشرک را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرک را برای کسی که بخواهد... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، اما امیدوار کننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی نیست . عده ای دیگر گفتند آیه :
و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما. و کسی که به کاری زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن کند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان . حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست . بعضی دیگر گفتند آیه قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا... بگو ای بندگانم که با گناه به نفس خود اسراف می ورزید. از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد.... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست . بعضی دیگر گفتند آیه :
والّذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ... تقواپیشگان آنهایند که هر گاه کار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به خویش کنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، اما آیه مورد نظر نیست . آیا آیه دیگری نمی دانید که به نظر شما امیدوار کننده ترین آیات قرآن باشد؟ اصحاب عرض کردند: نه امیرالمؤ منین ، به خدا سوگند چیزی در نزد ما نیست که بخوانیم .
امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است : و اقم الصّلواه طرفی النّهار و زلفا من اللّیل ... و بپای دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایی از شب ... سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکی از شما به وضو قیام کند، گناهان و معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی که با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی که از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاک گردد. آنگاه پیامبر نمازهای پنجگانه را که موجب آمرزش هستند، شماره کرد و فرمود: یا علی ، بدان که منزلت نمازهای پنجگانه برای امّت من مانند نهری است که بر در خانه یکی از شما باشد. اگر شخصی بدنش چرکین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو کند آیا چیزی از آن چرکها باقی خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهای پنجگانه برای امّتم چنین است که تمام گناهانشان را پاک می کند و تیرگی قلبشان را می برد.
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران
وصیت نبی اکرم (ص) به امام علی(ع)
- یا على خداوند بهشت را بر آدم بد زبان موذى که از آنچه در باره مردم میگوید و میشنود باک نداشته باشد حرام کرده است.
- یا على خوشا بحال آن کس که عمرش دراز و عملش نیک باشد.
- یا على هر گناهى را امکان توبه است مگر بدخویى را که بد اخلاق از هر گناهى که برهد به گناه دیگر در افتد.
- یا على چهار کس به زودى گرفتار عقوبت شوند: آن کس که به او نیکى کنى و نیکى ترا بدى پاداش دهد و کسى که به او بدى نکنى و او به تو ستم روا دارد، و کسى که با او معاهدهاى برقرار کنى و توبه عهد خود بیایى و او با تو خیانت نماید، و مردى که با او صله رحم کنند و او قطع رحم نماید.
- یا على: شایسته نیست که عاقل جز در یکى از سه حال زیرعمر خود را صرف نماید:
تحصیل روزى و ضرورات زندگى، توشهگیرى براى معاد، و لذّت غیر حرام.
- یا على سه چیز از سجایا و اخلاق عالى انسانى است در دنیا و آخرت:
عفو کردن از آنکه بتو ستم کند، و صله رحم با کسى که با تو قطع رحم کرده، حلم نسبت به کسى که با تو به نادانى رفتار نماید.
- یا على قبل از چهار چیز از چهار چیز بهره گیر: از جوانى قبل از پیرى، از سلامت قبل از مرض، از غنا پیش از فقر، از زندگى قبل از مرگ.
- یا على آفت سجایاى خوب ،بخود بالیدن است.
- یا على هر که از خداى عزّ و جل بترسد همه چیز از هیبت او ترسان باشند و هر که از خدا نترسد خداوند او را از هر چیزى به هراس اندازد.
- یا على چهار چیز است که هر کس واجد آنها باشد خداوند خانهاى در بهشت برایش خواهد ساخت: کسى که یتیمى را پذیرائى کند و بزرگ نماید، و بر ناتوانى ترحم نماید، و به پدر و مادر خود مهربان و دلسوز باشد، و نسبت به مملوک و زیر دست رعایت و مدارا کند.
- یا على سه چیز است که هر که با داشتن آنها خدا را ملاقات کند (بمیرد) از بهترین مردمان است: آن کس که با انجام واجبات الهى به اوامر او وفا کند از عابدترین مردم است، و هر کس که از محرمات و گناهان بپرهیزد از پارساترین مردم است، و هر که بآنچه خداوند روزیش دهد قانع گردد از بىنیاز ترین مردم است.
- یا على سه چیز است که هیچ کس از این امت طاقت آن را ندارد:
برادر مؤمن را در مال خود بر خویش ترجیح دهد، و در باره مردم و خود انصاف را مراعات کند، و خدا را در هر حال بیاد داشته باشد، و یاد خدا این نیست که بگوید: (سبحان الله ...) بلکه آنست که بهنگام پیش آمدن گناه و حرامى از خداوند عز و جل بترسد و از آن بپرهیزد.
- یا على سه چیز است که هر کس آنها را نداشته باشد عملش کامل نیست: پارسایى که او را از ارتکاب محارم و گناهان نگهدارد، و اخلاقى که با مردم مدارا کند، و حلمى که به نادانکارى جاهل کنار آید.
- یا على سه چیز وسیله سرور مؤمن است در دنیا: دیدار برادران مؤمن افطار دان بروزهدار، و عبادت و نماز آخر شب.
- یا على ترا از سه چیز بر حذر میدارم: حسد و حرص و کبر.
- یا على بدترین مردم کسى است که در قضاوت خدا را متهم داند.
- یا على ناله مؤمن بیمار چون تسبیح است، و فریادش تهلیل و خوابش در بستر بیمارى عبادت، و پهلو به پهلو شدنش جهاد، و اگر شفاء یابد بىگناه بمیان مردم آید.
- یا على خداوند دعایى را که از روى غفلت و بىحضور قلب برخیزد نپذیرد.
- یا على خواب عالم بهتر است از عبادت عابد نادان.
- یا على دو رکعت نماز عالم بهتر است از هزار رکعت نماز عابد.
- یا على میخواهى شبیهترین شما را بخودم معرفى کنم؟ عرضه داشتم آرى یا رسول الله فرمود خوشخوترین و بردبارترین و به خویشان نیکىکنندهترین و با انصافترین شما شبیهترین شماست بمن.
- یا على هر که مخارج یتیمى را عهدهدار شود، تا وقتى که بالغ و بىنیاز شود حتما بهشت بر او واجبست.
- یا على، هر که از روى محبت دست بر سر یتیمى کشد خداوند در قیامت بهر مویى از سر یتیم نورى بوى عطا کند.
- یا على هیچ فقرى بدتر از جهل، و هیچ ثروتى بالاتر از عقل و هیچ تنهایى وحشتناکتر از عجب، و هیچ عقلى چون تدبیر و هیچ پارسایى مثل خویشتندارى از گناه و هیچ خویى چون خوش اخلاقى، و هیچ عبادتى مثل تفکر نمىباشد.
- یا على آفت سخن گفتن دروغ و آفت علم فراموشى و آفت عبادت بیحالى و سستى و آفت جمال غرور و آفت حلم حسد است.
منبع: فصل سوّم ازکتاب مکارم الاخلاق- ترجمه میرباقری،جلد 2،ص:377
پرسش : چگونه می توان استخاره کرد و شرایط آن چیست؟
"استخاره" در لغت،به معنای طلب خیر از خداوند متعال است که دانا به امور و عواقب کارها است.در کنار این معنا،گاهی استخاره به معنای نوعی قرعه در هنگام تحیّر است که همراه با دعا و درخواست از خداوند متعال به کار برده می شود.این نوع استخاره معمولا، با تسبیح و قرآن انجام می شود.
در روایات، استخاره به معنای طلب خیر از خداوند متعال،بسیار مورد سفارش قرار گرفته است، و ائمه اطهار(علیهم السلام) شیعیان را ترغیب کرده اند ،کارهای خود را بر اساس استخاره انجام دهند.امام باقر(ع) فرموده است:"کنّا نتعلّم الاستخاره کما نتعلّم السوره من القرآن"؛"ما استخاره را آموزش می دهیم،همانگونه که سوره قرآن را آموزش می دهیم".
روایت دوم تصریح دارد که پس از طلب خیر از خداوند متعال،هر اتفاقی که برای استخاره کننده بیفتد،می بایست از آن راضی باشد.امام صادق(ع) نیز فرموده است:"کنّا نتعلّم الاستخاره کما نتعلّم السوره من القرآن ثمّ قال ما ابالی اذا استخرت الله علی ایّ جنبی وقعت"؛"ما استخاره را آموزش می دهیم،همانگونه که سوره قرآن را آموزش می دهیم.سپس فرمود:آنگاه که استخاره کردم،باکی ندارم که چه بر من واقع می شود".
دلیل این امر را بایست در این نکته جست و جو کرد که استخاره کننده،خود را به خدا سپرده و خداوند متعال نیز به خیر او آگاه تر است.بنابراین در صورت عمل بر اساس استخاره، هر اتفاقی که بیفتد، باید ایمان داشته باشد که خیر او در آن بوده است.
اما طریقه استخاره در روایات، متفاوت و متنوع است؛غسل استخاره،نماز استخاره،دعاهای متعدد و مختلف برای استخاره در حالات و ساعات متعدد و استخاره با قرآن و یا تسبیح،از جمله روش های استخاره است.
از آنجا که معنای اصلی استخاره،طلب خیر از خداوند متعال است،بهترین روش آن،دعا است؛زیرا در حقیقت استخاره نوعی دعا و طلب خیر از پیشگاه خداوند متعال است که عالم به همه امور است و خیر و شر ما نیز در دست اوست.دعاهای متعددی برای استخاره نقل شده از جمله:
"اللهم انّی اسألک بانّک عالم الغیب و الشّهاده ان کنت تعلم انّ کذا و کذا خیر لی فخره لی و یسّره و ان کنت تعلم انّه شرّ لی فی دینی و دنیای و آخرتی فاصرفه عنی الی ما هو خیر لی و رضّنی فی ذلک بقضائک فانّک تعلم و لا اعلم و تقدر و لا اقدر و تقضی و لا اقضی انّک علّام الغیوب ".
امام باقر(ع) می فرماید:"من هرگاه در کار مهمی اراده استخاره دارم،در حال نشسته صد بار با دعای فوق،از خدا طلب خیر می کنم.اما برای خرید چیزی و کارهای شبیه آن سه بار این دعا را در حال نشسته می خوانم":
یکی از روش های استخاره،استخاره با قرآن است.در روایات به این نوع روش نیز در کنار روش های دیگر اشاره شده است.در روایتی آمده است:"الیسع القمی قال قلت لابی عبد الله(ع) ارید الشیء و استخیر الله فیه فلا یوفق فیه الرأی الی ان قال فقال:افتتح المصحف فانظر الی اول ما تری فخذ به ان شاء الله"؛"الیسع قمی می گوید:به امام صادق(ع) عرض کردم: کاری می خواهم انجام دهم و در آن کار از خدا نیز استخاره می کنم؛ اما به نظر ثابتی موفق نمی شوم.آن حضرت فرمود:قرآن را بگشا و به نخستین آیه که می بینی نگاه کن و آن را بگیر که اگر خدا بخواهد[خیر تو در آن است]".
اما درباره چگونگی فهم خیر از آیات قرآن،دعاهای مختلفی وارد شده که یکی از آنها به پیامبر گرامی اسلام(ص) منسوب است.آن حضرت می فرماید:هنگامی که خواستی به کتاب خدا تفأل بزنی و از تحیر بیرون بیایی،سه بار سوره اخلاص(توحید) را بخوان و سه صلوات بر پیامبر اکرم و آل او بفرست و سپس این دعا را بخوان:"اللّهم انّی تفألت بکتابک و توکلّت علیک فارنی من کتابک ما هو المکتوم من سرک المکنون فی غیبک".سپس قرآن را باز کن و بدون اینکه خطوط و صفحات را بشماری،از خط اول عاقبت کار را بخوان.
اما درباره استخاره رعایت این نکته ضروری است که استخاره هیچ گاه جای اندیشیدن و مشورت کردن را نمی گیرد ؛ بلکه استخاره پس از اندیشه و مشورت است؛یعنی هر کاری را که می خواهیم انجام بدهیم،ابتدا باید درباره آن بیندیشیم و سود و زیان آن را بسنجیم.در مرحله دوم با کسانی که در آن موضوع صاحب نظرند مشورت کنیم و آنگاه یکی از دعاهای استخاره را تلاوت کنیم و اگر تحیر ما برطرف نشد،با قرآن استخاره کنیم. باید دانست که امروزه،استخاره با قرآن رواج بیشتری دارد،اما باید دقت کرد که هر کس حق ندارد فهم خود را بر قرآن تحمیل کند و بر اساس برداشت خود از قرآن و آیات آن عمل نماید.بهتر است در استخاره با قرآن،از علمای آشنا با قرآن کمک گرفت تا خدای ناکرده دچار اشتباه کاری در فهم قرآن و تحمیل آن به قرآن نشد؛زیرا الهام گیری از آیات قرآن،کار آسانی نیست و نیاز به کسانی است که آگاهی و آشنایی تخصصی نسبت به قرآن دارند. پس نمی توان به خوب و بدی که در بالای بعضی از قرآن ها نوشته شده است، اعتماد کرد.
منبع :قرآن شناسی ، ص 165-162
پرسش: چرا در روایات بر خواندن عبارات عربی قرآن تأکید شده و چرا نگاه به قرآن عبادت است ولی لفظ فارسی چنین مزیّتی را ندارد؟
جواب : این امر دلایل متعددی دارد از جمله:
1.ایجاد زبانی مشترک در میان همه پیروان و در واقع فراهم ساختن نوعی وحدت و پیوند بین الملل دینی ،باعث تأکید بر قرائت و حفظ زبان عربی شده است.
2.روح و محتوای هر پیام و سخنی، در قالب زبان خاص خود، عمیق تر درک می شود تا زمانی که به زبان های دیگر برگردانده شود و قرآن که دارای مضامین بسیار بلند و عالی است، هرگز قابل ترجمه دقیق و کامل ، به هیچ زبانی نیست.ترجمه های قرآن معمولا ، نارسا و در مواردی دارای غلط است.کافی است اندکی در مباحث مربوط به زبان شناسی، فن ترجمه و تئوری های مربوط به آن و نقد ترجمه های قرآن مطالعه شود، آنگاه روشن می گردد که فرق بین قرآن و ترجمه هایش، همان فرق بین کتاب الهی و بشری است.
3.قرآن علاوه بر محتوای مطالب، از لطافت ، زیبایی و نکات ادبی عجیبی برخوردار است که خود وجهی از وجوه اعجاز قرآن می باشد و در قالب هیچ ترجمه ای بیان شدنی نیست.
تردیدی نیست که زبان ها از نظر بلاغت و شیوایی فرق می کنند و نمی توان تمام معانی و مقاصد قرآن را به زبان دیگر برگرداند.از این رو "تحدّی" قرآن در اثبات ناتوانی انسان ها در تهیه متنی همانند قرآن، شامل مجموعه امتیازات لفظی و معانی والای قرآن است.
4.تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظی که جبرئ?ل بر پیامبر اکرم(ص) نازل فرموده، یکی از شیوه های حفظ قرآن از تحریف است؛ چنانکه وقتی مطلبی نزد همگان با یک قرائت معین به اثبات رسیده باشد، تحریف آن مشخص خواهد شد.از این رو در تاریخ اسلام ،وقایعی نقل شده است که مسلمین حتی نسبت به جابجایی یا حذف یک "واو"،حساسیت نشان می دادند.
5.گفتنی است حتی ترجمه قرآن به زبان عربی،موجب اختلاف در میان مسلمانان شد تا آنجا که برخی تا مرز تکفیر یکدیگر پیش رفتند.بدین جهت در دوره عثمان (سال 25 ه .ق) صحابه پیامبر اکرم(ص) - از جمله حضرت علی (ع)- بر ضرورت وجود قرآن غیر رسمی (غیر ترجمه ای) به توافق رسیدند.
6.در پایان گفتنی است، آنچه بسیار ثواب دارد ،تلاوت قرآن و نگاه به آیات آن همراه با دقت و تفکر است
پرسش: من در بعضی موارد ، روخوانی و تجوید قرآن را تدریس می نمایم .بعضی از جوان ها در کلاس سؤال می کنند: اگر هدف از آموزش قرآن، فهم و عمل به معارف قرآن است ، چرا اینقدر وقت صرف یادگیری زبان عربی می کنیم و به جای آن به ترجمه قرآن نمی پردازیم؟ یا گاهی می پرسند: چرا نماز را با زبان فارسی نمی خوانیم و یا چرا اذان را با زبان فارسی نمی گوییم تا به جای "حی علی الصلاه" مثلا، بگوییم "بشتابید به سوی نماز "تا تأثیر بیشتری بر روی مستمعین داشته باشد؟ مرا راهنمایی کنید.
جواب : دلبستگی مسلمانان به زبان وحی، علاوه بر حفظ رمز وحدت و بهره مندی از نزدیک ترین پیوستگی آوایی با پیامبر اسلام(ص) و امامان (علیهم السلام)از نظر محتوا و ژرفایی معنا نیز بسیار شایان توجه است که در این باره خوب است داستانی شیرین و خواندنی بازگو شود:
دارالعلم اصفهان-که از ابتدای قرون اسلامی تا کنون در انتشار و توسعه علوم و تربیت دانش پژوهان جایگاهی خاص داشته-در قرن اخیر نیز پرورش دهنده بسیاری از مشعلداران دانش و تقوا بوده است.فقیه وارسته و دانشمند مهذّب حاج آقا رحیم ارباب یکی از این شخصیت هاست.این عالم فرهیخته در سال 1297 ق در "چرمهین" از توابع لنجان دیده به جهان گشود.در کودکی همراه پدرش به اصفهان رفت و پس از آموزش مقدمات ادبی و بخشی از سطح، در محضر استادانی چون حاج میرزا بدیع(م 1318 ق) و علامه آقا سید محمد باقر درچه ای(م 1342 ق) به تکمیل اصول و فقه پرداخت.سپس از محضر آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی(م 1353 ق) و آیت الله حاج آقا منیر احمد آبادی(متوفای 1342 ق) بهره برد و در خدمت دو فیلسوف بزرگ، آخوند ملا محمد کاشی و حکیم جهانگیر خان قشقایی، فلسفه، ه?ئت و ریاضیات آموخت.
ارباب پس از یک قرن تحصیل و تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت و حضور در صحنه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی در سال 1396 ق جهان خاکی را بدرود گفت.یک بار دکتر محمد جواد شریعت با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرد.وی خاطره آن ملاقات را چنین باز می گوید:در سال 1332 ش بود،من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار،پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.والدین ما کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند.آنان پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند ،چون پندهای ایشان مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند.آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز ، نجس و کافرمان خواند.این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت.عاقبت یکی از پدران، والدین افراد دیگر را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت.آنان نزد ایشان شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند.او دستور داد ، وقتی معین ما به خدمتش برویم.در روز موعود ما را-که تقریبا، 15 نفر بودیم- به محضر مبارک ایشان بردند.در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ، ما را مجذوب ساخت ؛آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم.آقا در آغاز ، دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود.سپس به والدین ما فرمود:شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلا، تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.وقتی آنان رفتند به ما فرمود:بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید.آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما ، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد.پس از آنکه همه ما را خلع سلاح کرد ، فرمود:والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید،آنان نمی دانند من کسانی را می شناسم که-نعوذ بالله-اصلا، نماز نمی خوانند!!شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت.من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم، ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم.اکنون شما به خواسته دوران جوانی من جامه عمل پوشانیده اید،آفرین به همت شما ! در آن روزگار نخستین ، مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید.اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تر است، بگوید" بسم الله الرّحمن الرّحیم" را چگونه ترجمه کرده است؟یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد.آقا با لبخند فرمود:خوب شد، طرف مباحثه ما یک نفر است؛زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم.بعد به آن جوان فرمود:خوب بفرمایید "بسم الله" را چگونه ترجمه کردید؟آن جوان گفت:به عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان.حضرت ارباب لبخند زد و فرمود:گمان نمی کنم ترجمه درست "بسم الله" چنین باشد.در مورد "بسم" ترجمه"به نام" عیبی ندارد.اما "الله" قابل ترجمه نیست؛زیرا اسم علم(خاص) خداست و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛برای مثال اگر اسم کسی "حسن" باشد، نمی توان به آن گفت "زیبا".ترجمه "حسن" زیبا است،اما اگر به آقای "حسن" بگوییم آقای "زیبا" خوشش نمی آید.کلمه "الله" اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند.نمی توان "الله" را ترجمه کرد،باید همان را به کار برد.
خوب "رحمان" را چگونه ترجمه کرده اید؟رفیق ما پاسخ داد:بخشنده.حضرت ارباب فرمود:این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛زیرا "رحمان" یکی از صفات خداوند است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست."رحمان" یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامتی جسم و مانند آن عطا می فرماید.در هر حال، ترجمه بخشنده برای "رحمان" در حد کمال ترجمه نیست.
خوب،"رحیم" را چطور ترجمه کرده اید؟رفیق ما جواب داد:مهربان.آیت الله ارباب فرمود:اگر مقصودتان از "رحیم" من بودم-چون نام وی رحیم بود-بدم نمی آمد "مهربان" ترجمه کنید؛اما چون "رحیم" کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است باید درست ترجمه شود.اگر آنرا "بخشاینده" ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛زیرا "رحیم" یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند.پس آنچه در ترجمه "بسم الله" آورده اید بد نیست؛ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد.من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم،اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم.تازه این فقط آیه اول سوره "حمد" بود.اگر به دیگر آیات بپردازیم ، موضوع خیلی پیچیده می شود.اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید؛زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.
در اینجا، همگی،شرمنده،منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم ضمن خواندن نماز به عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم.ایشان فرمود:من نگفتم به عربی نماز بخوانید،هر طور دلتان می خواهد بخوانید.من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم.ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم.آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد.ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم.بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم.بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم و ...
منبع :قرآن شناسی ، ص 165-162