برادر شجاع و دلسوز ملت ایران
راز ماندگاریت
تنها یک چیز بود:
آن هم فقط کسب رضایت خدا.
تو رضایت خلق خدا را در رضایت خدا دیدی.
تو حمایت از مظلوم را رضایت خدا خواندی
تو خالصانه
در دفاع از
ناموس،
شرف ،
عزت
و اقتدار مظلومان عالم
در راه خدا ، جهاد نمودی.
و در این راه
کارنامه ات با شهادتت به امضاء رسید.
دشمن ها خواستند شیشه را بشکنند،
نمی دانستند که اگر شیشه ی عطری را بشکنی
تازه عطر آن ، بلند می شود.
سردار بدان
تو و دیگر شهدا ،
همگان را بیدار کردید
مردم ایران
از زن گرفته تا مرد
از پیر تا جوان
از خردسال تا کهنسال
همه و همه
راهتان ، منشتان و اخلاصتان را
دنبال خواهند کرد.
شهدای ایرانی
همراه سردار سلیمانی:
شهید حسین پورجعفری
متولد سال 1345 در کرمان است.
این شهید بزرگوار از دوران دفاع مقدس
همراه سردار سلیمانی بوده است
و در سال 76 با سردار سلیمانی وارد نیروی قدس سپاه شد
در سالهای اخیر نیز دستیار ویژه شهید سلیمانی بوده است
ازشهید پورجعفری دو دختر و دو پسر
بهیادگار مانده است
شهید دیگر همراه حاج قاسم سلیمانی
شهید هادی طارمی
از نیروهای محافظ سردار سلیمانی بوده است.
شهید طارمی متولد سال 1358
و اصالتاً اهل زنجان بوده است.
وی در بسیاری از مأموریتهای خطیر
همراه سردار سلیمانی بود
یکی دیگر از شهدای همراه سردار سلیمانی
شهید شهرود مظفرینیا است.
وی اصالتاً اهل کهک استان قم بوده
و او نیز از نیروهای کادر حفاظت سردار سلیمانی بوده است.
شهید مظفرینیا در سال 1357 در تهران متولد شده
و از وی دو فرزند دختر بهیادگار مانده است.
چهارمین شهید ایرانی حادثه 13 دیماه
شهید وحید زمانیان است
این شهید متولد سال 1371 و اهل شهرری تهران است
و از نیروهای حفاظت سردارسلیمانی بوده است
نام و یادشان گرامی باد.
صبر کنندگان را بشارت ده.
همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد
گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.
آنانند که
درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است
و آنانند که هدایت یافته اند.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! ا
گر (آیین) خدا را یاری کنید،
شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
بودنش برکت بود
عروجش، باران برکت است.
سردار ، بدان
که پرچم تو و سایر شهیدان این مرز و بوم
که خالصانه برای دفاع از میهن اسلامیمان رفتید،
بر زمین نخواهد ماند.
بدا به حال کسانی که
به خاطر مقام و ثروت و امیال شخصیشان
دین و دنیای خود را می فروشند
آنها نمی دانند که
شهادت برای مردان خدا
یعنی
شروع رشد و بالندگی
یعنی
بیداری و حضور هزاران مرد دلاور
همچون سردار سلیمانی، حججی و...
در دفاع از میهن اسلامی .
چقدر پرستاریت زیباست
در عین فقر،
عزت نفست نمی گذارد
چهره ات را دوربین به نظاره بنشیند.
حواسمان باشد!
حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان
و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو
و دلتنگیِ شان باشد!
حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!
حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم
از کنارمان می روند...
حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان...
حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...
به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....
آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که
حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند....
حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان...
به "پدر " به "مادرمان " خیلی باشد!
خداوند به یکى از اولیاء صالح خود وحى کرد:
که فردا صبح اول چیزى که جلویت آمد بخور!
و دومى را بپوشان !
و سومى را بپذیر!
و چهارمى را ناامید مکن !
و از پنجمى بگریز!
بنده ی صالح خدا، صبح از خانه بیرون آمد.
در اولین وهله با کوه سیاه بزرگى روبرو شد، کمى ایستاده و با خود گفت :
خداوند دستور داده این کوه را بخورم .
در حیرت ماند چگونه بخورد!
آنگاه به فکرش رسید خداوند به چیز محال دستور نمى دهد،
حتما این کوه خوردنى است .
به سوى کوه حرکت کرد هر چه پیش مى رفت کوه کوچکتر مى شد
سرانجام کوه به صورت لقمه اى درآمد، وقتى که کوه را فتح کرد، دید بهترین و لذیذترین چیز است .
از آن محل که گذشت طشت طلایى نمایان شد.
با خود گفت : خداوند دستور داده این را پنهان کنم .
گودالى کند و طشت را در آن نهاد و خاک روى آن ریخت و رفت .
اندکى گذشته بود برگشت پشت سرش را نگاه کرد
دید طشت بیرون آمده و نمایان است
با خود گفت من به فرمان خداوند عمل کردم و طشت را پنهان نمودم .
سپس با یک پرنده برخورد نمود
که باز شکارى آن را دنبال مى کرد.
پرنده آمد دور او چرخید. بنده ی صالح خدا با خود گفت :
پروردگار فرمان داده که این را بپذیرم .
به همین دلیل ، پرنده را در پناه خود از باز شکاری حفظ نمود.
باز شکارى گفت :
اى بنده ی صالح خدا!
شکارم را از من گرفتى من چند روز است آنرا تعقیب مى کردم .
آن شخص با خود گفت :
پروردگارم دستور داده این را ناامید نکنم .
مقدارى گوشت از غذای خود به او داد و از آن محل نیز گذشت .
ناگاه قطعه گوشت گندیده را دید، با خود گفت :
مطابق دستور خداوند از آن باید گریخت .
پس از طى مراحل به خانه برگشت
شب در خواب به او گفتند:
ماموریت خود را خوب انجام دادى .
آیا حکمت آن ماموریت را دانستى
و چرا چنین ماموریتى به شما داده شد؟
پاسخ داد: نه ! ندانستم .
گفتند:
اما منظور از کوه ، غضب بود.
انسان در هنگام غضب
خویشتن را در برابر عظمت خشم گم مى کند.
ولى اگر شخصیت خود را حفظ کند
و آتش غضب را خاموش سازد
عاقبت به صورت لقمه اى شیرین و لذیذ در خواهد آمد.
و منظور از طشت طلا، عمل صالح و کار نیک است ،
وقتى انسان آن را پنهان کند خداوند آن را آشکار مى سازد
تا بنده اش را با آن زینت و آرایش دهد،
گذشته از این که اجر و پاداشى براى او در آخرت مقدر کرده است .
و منظور از پرنده ،
آدم پندگویى است که شما را پند و اندرز مى دهد،
باید او را پذیرفت و به سخنانش عمل کرد.
و منظور از باز شکارى
شخص نیازمندى است که نباید او را ناامید کرد.
و منظور از گوشت گندیده
غیبت و بدگویى پشت سر مردم است ،
باید از آن گریخت و نباید غیبت کسى را کرد.
سوال:
از نظر اسلام و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله)
بهتر است چه علومی(دینی و غیر دینی) را یاد بگیریم؟
پاسخ:
در مورد اینکه از نظر اسلام چه علمی باید آموخت چند نظریه وجود دارد:
نظریه اول : منظور اسلام از علم ،علوم دینی است
ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیه ها ،علم ، خود دین است .
یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم به خود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم ، علم دین باشد در حقیقت به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی میماند ، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالارفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنایی با خودش مخالف نیست، بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید.
اشکال نظریه
پس اگر منظور اسلام از علم ، خصوص علم دینی باشد باید گفت موافقت اسلام با علم صفر است و نظر اسلام درباره علم منفی است .
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است .
این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرنهای اخیر که تدریجا دایره معلومات را کوچکتر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده ،
و الا آنجا که میفرماید :
حکمت ، گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید ، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد .مشرک را با علوم دین چکار ؟
یا در جمله « اطلبوا العلم و لو بالصین » ، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار اینکه در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده یاد شده . قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمانهای دیگر مرکز علوم دینی نبوده است .
گذشته از همه اینها در متن سخنان رسول اکرم تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است ، اما نه تحت عنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم ، بلکه تحت عنوان علم نافع ، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند .
نظریه دوم : منظور از علم ،هر علم نافع است .
هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است .
پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر میداند . هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام کمک میدهد و ندانستن آن ، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه میکند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد ، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است .
سیره ائمه دین درباره علم:
ما شیعه هستیم و ائمه اطهار -علیهم السلام- را اوصیای پیغمبر اکرم-صلی الله علیه و اله- میدانیم . گفتار آنها و سیرت آنها برای ما سند است .
همان طوری که میدانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند .
و از طرفی میدانیم ائمه اطهار-علیهم السلام- از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند ، کتابهای ما پر است از این انتقادها .
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می بود ، ائمه اطهار-علیهم السلام- این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی ، منطقی ، فلسفی ، طبی ، حیوان شناسی ، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد میکردند ، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار دادند .
منطق قرآن درباره علم:
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابل تخصیص و اختصاص نمیباشد . قرآن علم را نور و جهل را ظلمت میداند ، میفرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد .
قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد میکند . این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا میبینیم .
همچنین در سوره بقره آیه 164 میفرماید : « إن فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزل الله من السماء من ماء فأحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و اعرض لایات لقوم یعقلون » .
در آفرینش آسمانها و زمین ، در گردش شب و روز ، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع میگردد ، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین میگردد ، حیواناتی که در روی زمین در حرکتاند ، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلقاند ، در همه اینها نشانههای قدرت و حکمت پروردگار است.
یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک میکند .
قرآن صریحا مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و میدانیم مطالعه همین هاست که منجر به علم فلک و ستاره شناسی ، زمین شناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه ، حیوان شناسی و غیره شده است .
همچنین است در سوره جاثیه آیه 2 و سوره فاطر آیه 25 و بسیاری آیات دیگر . قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد سخن خود را با خواندن ، علم و کتابت آغاز کرد . وحی قرآن با تذکر اینها آغاز گشت : « إقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق، إقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم » بخوان به نام پروردگارت ، آنکه آفرید ، انسان را از خون بسته آفرید . بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموخت نوشتن با قلم را . ( علق ، 1 -4)
توحید و علم .
اسلام دینی است که با توحید آغاز میگردد و توحید مسأله ای است تعقلی که تقلید و تعبد در آن جایز نیست ، حتما باید تعقل و استدلال در آن باشد. اینها موضوعاتی است که قرآن برای مطالعه عرضه میدارد . و اما اینکه مسلمین کمتر موفق شدند در این موضوعات به مطالعه بپردازند و بیشتر مطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند که هیچ گونه توصیه ای از طرف قرآن نشده مطلب دیگری است و علل خاصی دارد که فعلا جای بحث آن نیست .
اینها همه قرائنی است که نشان میدهد نظر اسلام منحصرا علوم دینی نیست .
از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست ؟ و هر دسته ای خواسته اند کلام پیغمبر-صلی الله علیه و اله- را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشته اند تطبیق کنند .
متکلمین می گفته اند مقصود خصوص علم کلام است ،
مفسرین می گفته اند مقصود علم تفسیر است ،
محدثین می گفته اند مقصود علم حدیث است
فقها گفته اند مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد ،
علمای اخلاق گفته اند مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است ،
متصوفه می گفته اند مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است ،
غزالی بیست قول در این زمینه نقل میکند ،
ولی همان طور که محققین گفته اند مقصود هیچ یک از این علوم بالخصوص نیست .
اگر مقصود علم خاص می بود
پیغمبر-صلی الله علیه و اله- به همان علم تصریح می کرد .
مقصود هر علم مفید و سودمندی است که به کار میخورد .
منبع: بیست گفتار نویسنده: شهید مطهری صفحه258-263
علم نافع چیست؟
در نگاه اسلامى، علمى که نفع ندارد، مطلوب نیست; حتى بزرگان معصوم (علیهم السلام) از این علم به خداى سبحان پناه برده اند . از رسول خدا -صلی الله علیه و اله- روایت است که فرمود: اللهم اعوذبک من علم لاینفع . (1) و از على -علیه السلام- روایت است که فرمود: «خیرى نیست در دانشى که سود ندارد .» (2)
امام کاظم-علیه السلام- ماجرایى را از رسول خدا -صلی الله علیه و اله- نقل کرده است که بسیار شایان توجه و تامل است . امام -علیه السلام- مى فرماید:
دخل رسول الله -صلی الله علیه و اله- المسجد فاذا جماعة قد اطافوا برجل . «ماهذا؟» فقیل: «علامة .» قال: «و ما العلامة؟» قالوا: «اعلم الناس بانساب العرب و وقائعها و ایام الجاهلیة و بالاشعار العربیة .» فقال النبى -صلی الله علیه و اله-: «ذلک علم لایضر من جهله، و لاینفع من علمه .» (میزان الحکمة، ح 14114 به نقل از مالى صدوق، 220/13)
روزى رسول خدا -صلی الله علیه و اله- به مسجد آمد . گروهى را دید که پیرامون مردى گرد آمده اند . پرسید: «این کسیت؟»
گفتند: «علامه است .» فرمود: «در چه چیز علامه است؟»
گفتند: «داناترین مردم به انساب و وقایع عرب است و بیشتر از همه به روزهاى مهم جاهلیت و اشعار عربى آگاه است .»
پیامبر -صلی الله علیه و اله- فرمود: «این را اگر کسى نداند، زیان نمىکند و کسى که مىداند، نفعى نمىبرد .»
علم انساب براى نظام جاهلى عرب، که بر مدار روابط خویشى و عشیرهاى سازمان مى یافت، نفعى عظیم داشت و آن نظام بدون این علم استمرار نمى یافت; ولى اسلام نظام اجتماعى نوینى را بنیاد نهاد که بر اساس تبارنامه آسمانى و الهى انسان شکل مى گرفت . اسلام همچنان که با نظام جاهلى عرب به ستیز پرداخت، با دانشها و فنون و ابزارهایى نیز که به آن نظام خدمت مىکرند، به مبارزه پرداخت . به همین دلیل، از علم الانساب، که بنیانهاى فرهنگى و نظام جاهلى را حفظ مى کرد و به دیگران انتقال مىداد، استقبال نکرد و آن را دانشى مفید ندانست .
ترویج علم الانساب در صدر اسلام نسبتهاى جاهلى را همچنان در یاد و خاطر مردم عرب زنده نگاه مىداشت و ترک آن به مصداق «ان الباطل تموت بترک ذکره» موجب زوال آن فرهنگ مىشد .
پیامبر اسلام -صلی الله علیه و اله- علم الانساب را براى محیط اسلامى در روزهاى نخستین، که اعراب هنوز با عواطف و روابط جاهلى مانوس بودند، دانشى بومى نمىدانست و دانشهاى دیگرى را براى فرهنگ اسلامى ضرورى و نافع مىشمرد . رسول اکرم (ص) ضمن بیان این که علم داراى دامنهاى بلند است، آدمى را به بهرهگیرى از برترین و بهترین علوم توصیه مىکند و مىفرماید:
العلم اکثر من ان یحصى . فخذ من کل شىء احسنه . (1)علم افزون از آن است که به شمارش آید .پس هر دانشى را که بهتر است، فراگیرید .
على -علیه السلام- نیز در روایتى براى باز نمودن این حقیقت، از زنبور عسل یاد مى کند که بهترین اجزاى گل را برمى گزیند و از آن دو چیز نفیس مى سازد: یکى عسل که شفاى آدمیان است و دیگر موم که مردم از آن نور مى گیرند . (2)
همچنین، امام کاظم -علیه السلام- درباره شایسته ترین علوم مى فرماید:
اولى العلم بک ما لایصلح لک العمل الا به و اوجب العمل علیک ما انت مسؤول عن العمل به، و الزم العلم لک ما ذلک على صلاح قبلک و اظهر لک فساده، و احمد العلم عاقبة مازاد فى عملک العاجل فلا تشتغلن بعلم ما لایضرک جهله و لاتغفلن عن علم ما یزید فى جهلک ترکه (3)
شایسته ترین علم براى تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود، و واجب ترین عمل براى تو آن است که در برابرش از تو بازخواست مىکنند و لازم ترین علم براى تو علمى است که قلب تو را به صلاح آورد و فساد قلب را براى تو آشکار سازد، و فرجام آن علمى نیکتر است که بر عمل دنیاى تو بیفزاید . پس خود را به علمى مشغول مساز که ندانستن آن، زیانت نمى رساند و از علمى غافل مشو که ندانستن آن، بر نادانىات مى افزاید .
از نبى خاتم -صلی الله علیه و اله- روایت است که فرمود:
العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان
این روایت حتى اگر در مقام حصر مطلق نیز نباشد، باز هم از دو دسته علم با تایید و ترغیب یاد مىکند: علم ابدان و علم ادیان . یکى به جنبه جسمانى انسان مىپردازد و دیگرى به بعد روحانى و معنوى او توجه دارد . یکى براى سلامت جسم است و دیگرى سلامت روح است هر دو علم گرچه مهم و لازماند، اما آن علم که سلامت جان و قلب را تامین مى کند، در دیدگاه اسلام مهمتر است . در برخى روایات، معرفت نفس سودمندترین معرفتها دانسته شده و در برخى دیگر، توحید، ارزشمندترین گزاره شناخته شده است و در برخى دیگر، معرفت نفس با معرفت رب، قرین و همنشین شده است .
اسلام به موازات در هم شکستن مناسبات و روابط خونى و قبیل هاى جاهلیت، به تحکیم مناسبات و روابط الهى انسان مىپردازد و به دانشى که نسبنامه آسمانى آدمى را تبیین مى کند، ارج مىنهد . از این رو، معرفت نفس و توحید، در فرهنگ اسلامى، همان نقشى را دارند که علمالانساب در فرهنگ جاهلى عرب داشته است . توحید براى زاد بوم دینى آدمى، معرفتى نافع و ضرورى است و علمالانساب نیز در جغرافیاى فرهنگى جاهلیت عرب، علمى لازم و ضرورى بوده است .
علم الانساب و توحید هر دو علماند، ولى هر یک به اعتبار موضوع و متعلق خود، براى محیط اجتماعى و فرهنگى ویژهاى نقش کلیدى و ضرورى دارند . هر محیط فرهنگى، در نظام اجتماعى خود، به دستهاى علوم نیازمند است و دیدگاههاى مختلفى که از حقیقت و هویت علم دارد، در این داورى مشترکند; یعنى اگر ما از دیدگاه پوزیتیویسى نیز به علم بنگریم، باز هم خواهیم پذیرفت که علم دامنه هاى بلند دارد و هر فرد و جامعه اى مىتواند دانش متناسب با زاد و بوم خود را برگزیند . البته بومى شدن علم، به لحاظ موضوع، در برخى دیدگاهها اهمیت بیشترى دارد .
حمید پارسا نیا, مقاله بومی شدن علم, سایت حوزه
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدى است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور مىدهد: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون...؛ [اى پیامبر!] بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمىداند برابر است؟»، (زمر، آیه 9).
پیامبر اسلام-صلی الله علیه و اله- در مقام ارزشگذارى به علم مى فرماید: طلب العلم فریضه على کل مسلم الا ان الله یحب بغاه العلم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانى واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد»، (اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35).
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛
آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند
و دنیا و آخرت او را آباد مى کند.
گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛
ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد،
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است: «ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است»، (نجم، آیه 30). پس علوم غیردینى نیز مىتواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مىشود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست
بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است
و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد،
نه تنها پسندیده بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود.مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و ادارهء جامعه متوقف بر تحصیل فلان علم باشد.
نکته دیگر آن است که راه تحصیل علوم اسلامی و آشنایی با آنها از راه مطالعه کتاب ها و استفاده از نرم افزارهایی که در دسترس همه هست که می توان
در کنار تحصیل در رشته مورد علاقه با مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام هم آشنا شد.
هر کس باید وظیفه خود را بشناسد و ببیند از چه راهی بهتر می تواند خدمت به جامعه کند، از همان راه وارد شود.نمی شود که همه در علوم اسلامی متخصص شوند باید در همه رشته های مورد نیاز متخصص وجود داشته باشد.
اگر انگیزه انسان از تحصیل انگیزه درستی باشد و به قصد انجام وظیفه و گره گشایی از کار مردم باشد این تحصیل در هر رشته ای باشد مقدس است و اجر فراوان دارد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
2. دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
3. عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.
--------------------
پانوشت:
1) کنزالفوائد، 2، 31; میزان الحکمة، ح 1412616 .
2) نهج البلاغه، حکمت 338 .
3) اعلامالدین، 305، میزانالحکمة، ح 14138 .
هر صبح، پلکهایت
فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است :
خدا همیشه با ماست ...
پس بخوانش با لبخند.
پسر "گاندی" در خاطرات خود می گوید:
پدرم کنفرانس یک روزه ای در شهر داشت.
از من خواست او را به شهر برسانم،
وقتی او را رساندم گفت:
ساعت 5 همین جا منتظرت هستم تا با هم برگردیم.
من از فرصت استفاده کردم و برای خانه خرید کردم.
ماشین را به تعمیرگاه بردم،
بعد از آن به سینما رفتم،
ساعت 5:30 یادم آمد که باید دنبال پدر بروم!!
وقتی رسیدم ساعت 6:00 شده بود!!
پدر با نگرانی پرسید: چرا دیر کردی؟!
با شرمندگی به دروغ گفتم:
ماشین حاضر نبود، مجبور شدم منتظر بمانم!
پدرم که قبلا به تعمیرگاه زنگ زده بود گفت:
"در روش تربیت من حتما نقصی وجود داشته که
به تو اعتماد به نفس لازم را نداده
که به من "راست" بگویی!!"
برای این که بفهمم نقص کار من کجاست؟
این هجده مایل را تا خانه پیاده بر می گردم
تا در این باره فکر کنم!!
مدت پنج ساعت و نیم پشت سرش
اتومبیل میراندم
و پدرم را که به خاطر دروغ احمقانه ای که گفته بودم
غرق در ناراحتی و اندوه بود، نگاه می کردم!!
همان جا بود که تصمیم گرفتم
دیگر هرگز دروغ نگویم...
این عمل عاری از خشونت پدرم
آنقدر نیرومند بود که
بعد از گذشت 80 سال از زندگی ام
هنوز بدان می اندیشم!!
در جهان تنها یک راه است
و آن "راه راستی" است
قابل توجه اساتید گرامی
لطفا پاسخ های صحیح خود را به آدرس ایمیل
kanoon@iaufasa.ac.ir ارسال فرمایید.
با تشکر و احترام
سؤالات بخش کتبی
بیست وپنجمین دوره مسابقات سراسری قرآن وعترت علیهم السلام دانشگاه آزاداسلامی
رشته : زندگانی چهارده معصوم(ع) - استادان
الف) سوالات تستی
1- این آیه قرآن«کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا...»درمورد چه کسی نازل شده است؟
الف- حضرت امام علی (ع)
ب- پیامبر اکرم (ص)
ج-حضرت فاطمه زهرا(س)
د-هیچکدام
2-براساس آیه«...وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ... »کدام یک از پیامبران الهی اعلام می کند که بعد از من پیامبری خواهد آمد بنام«احمد»؟
الف-حضرت یوسف (ع)
ب-حضرت موسی(ع)
ج-حضرت عیسی (ع)
د-حضرت ابراهیم(ع)
3- درسوره مبارکه «طه» پیامبراسلام حضرت محمد(ص) از چه کارِزیادی، منع شد؟
الف- هجرت
ب-جهاد
ج-تبلیغ دین
د- عبادت
4- به تعبیرمولفِ کتاب، این جمله درمورد کیست؟«اسلام مرهون زحمات آن بزرگواراست»
الف-حضرت خدیجه(س)
ب-حضرت فاطمه زهرا(س)
ج-حضرت حمزه سیدالشهداء(ع)
د- حضرت ابوطالب(ع)
5- به بیان مولف کتاب این جمله درباره کدام معصوم(ع)آمده است که«بیش از سیصدآیه از قرآن درمورد ایشان نازل شده است»؟
الف-حضرت موسی (ع)
ب-حضرت رسول اکرم(ص)
ج-حضرت مهدی(عج)
د- حضرت امام علی(ع)
6- به اقرار اهل سُنَت،این جمله«لَولا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَر»چندبار و درمورد چه کسی گفته شده است؟
الف- هفتادمرتبه-در مورد حضرت علی(ع)
ب- بیش ازهفتاد مرتبه- درمورد حضرت علی(ع)
ج-سی مرتبه - درمورد حضرت علی(ع)
د-چهل مرتبه-در مورد حضرت علی(ع)
7- عبارت «عِلْمَ ماکانَ ویَکُونُ وَما هُوَ کائنُ...» در مورد چه چیزی و توسط چه کسی بیان شده است؟
الف- در مورد صحیفه سجادیه-حضرت امام سجاد(ع)
ب- در مورد نهج البلاغه- حضرت امام علی(ع)
ج- در مورد مُصحف -حضرت زهرا(س)
د- در مورد قرآن - حضرت رسول اکرم(ص)
8-حضرت امام صادق(ع) فضیلت کدام عمل را از هزار رکعت نماز مستحبی بالاترخوانده است؟
الف-ذکرتسبیحات حضرت زهرا(س)
ب-قرائت آیه الکرسی بعد ازنماز واجب
ج-قرائت قرآن در شب قدر
د-جهاد در راه خدا
9-طبق روایت«سُمِیَّتْ فاطِمَه فاطِمَه لِانَّها فُطِمَتْ هِیَ وَشیعَتُها عَنِ النَّارٍ» علت اینکه حضرت فاطمه(س) را فاطمه(س) نامیدند چه بوده است؟
الف- چون بین شیعیانش و وسوسه شیطان فاصله می اندازد.
ب- شیعیان خود را از آتش می رهاند.
ج-چون نام نیکو و برازنده ای می باشد.
د- چون حضرت خدیجه(س)این نام را برایش پیشنهاد داده بود.
10-حضرت امام علی(ع)فرمودند«فَصَبَرتُ فِی الْعَینِ قَدَی وفِی الْحَلْقِ شَجَی»سی سال صبرکردم درحالی که ...................................
الف- با مشورت با من حکومت را اداره می کردند
ب- می توانستم برعلیه خلیفه غاصب قیام کنم
ج- استخوانی درگلو وخاری درچشم داشتم
د-به احکام کتاب الله عمل نمی شد
11- حضرت پیامبراکرم(ص)درحدیث ثقلین امت اسلام را بعد از خود به چه چیزی سفارش فرموده اند؟
الف- قرآن و عترت(ع)
ب- قرآن
ج- عترت(ع)
د-جهاد در راه خدا
12- این مطلب را اهل سُنت بعد از شهادت کدام امام معصوم(ع)درمورد ایشان نقل کرده اند؟«روشن شد که آن حضرت صدخانواده را بطور مخفی اداره می کرده است»
الف-حضرت امام حسین (ع)
ب- حضرت امام علی(ع)
ج-حضرت امام حسن مجتبی(ع)
د-حضرت امام سجاد (ع)
13-افرادی که با حضرت امام حسن مجتبی(ع) بیعت کردند، چه وضعیتی داشتند؟
الف- ازجنگ خسته وسرخورده بودند
ب-خوارج وهوادارانشان دربین آنها نفوذکاملی داشتند
ج-معاویه توانست با پول و وعده ریاست یاران امام را فریب دهد
د- همه گزینه ها درست است
14-چرا حضرت امام حسن مجتبی(ع) همچون حضرت امام حسین(ع) قیام نکردند؟
الف- چون منتظر مرگ معاویه بود.
ب- چون قیام زمینه و اقضا می خواهد و در زمان امام حسن(ع) این اقضا وجود نداشت.
ج- چون از یاران کافی برخوردار نبود.
د- همه گزینه ها درست است.
15- نتیجه صلح حضرت امام حسن مجتبی(ع) و صبر حضرت امام حسین(ع) درمدت بیست سال چه بود؟
الف- بلاد اسلامی و مسلمین در آرامش قرارگرفتند.
ب- ازخونریزی وکشتار مسلمین جلوگیری شد.
ج- معاویه مُرد ودل مردم پُر ازمحبت اهل بیت(ع) و بغض بنی امیّه بود.
د-هیچکدام درست نیست.
16-حضرت امام حسین(ع)هدف از قیام خودرا چگونه بیان می فرمایند.
الف- نشان دادن راه رسول خدا (ص)وپدرم امیرالمومنین علی(ع)
ب-امر به معروف ونهی از منکر
ج- اصلاح مفاسد در امت جدّم رسول الله(ص)
د- هر سه گزینه درست است
17-چه عواملی باعث ایجاد زمینه برای قیام حضرت امام حسین(ع)شد؟
الف-صلح حضرت امام حسن(ع)و صبرده ساله حضرت امام حسین(ع)درزمان معاویه
ب-مرگ معاویه
ج-به خلافت رسیدن یزید«لعنت الله علیه»
د-آگاهی وهوشیاری مردم جامعه
18-اختلاف طبقاتی در زمان کدام خلیفه به اوج خود رسید؟
الف- عمر
ب- عثمان
ج- ابوبکر
د- گزینه ب و ج درست است.
19-دعای ابوحمزه ثِمالی از کدامیک از معصومین(ع)بیان شده است؟
الف-حضرت امام محمدباقر(ع)
ب-حضرت امام سجاد(ع)
ج- حضرت امام علی(ع)
د- حضرت امام صادق(ع)
20-این جمله از کیست؟ «اگر نمی ترسیدم که مردم درحقِ ما غُلُوّ کنند، وقایع تا روز قیامت رامی گفتم.
الف-حضرت امام هادی (ع)
ب- حضرت مهدی(عج)
ج-حضرت امام رضا(ع)
د-حضرت امام سجاد (ع)
21- حضرت امام علی(ع) این دنیا و ریاست های آن را به .......................... تشبیه فرمودند.
الف- برگی در دهن مَلخی
ب- پست ترازنعلین کهنه
ج-پست تراز آبی که از دهان بُز بیرون می آید
د- هر سه گزینه درست است
ادامه سوالات
22--این جمله در مورد چه کتابی بیان شده است؟«دُونَ کَلامِ الْخَالِقِ وفَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقِ)پایین ترازکلام خالق وبالاتر از کلام مخلوق»
الف- صحیفه فاطمیه
ب- صحیفه سجادیه
ج- نهج البلاغه
د-صحیفه مهدویه
23- این عبارت معروف «عَلویٌ مِن علویین وفاطمیٌ مِن فاطمیین وهاشمیٌ مِن هاشمیین) درموردکدام امام معصوم(ع)بیان شده است؟
الف-حضرت امام سجاد(ع)
ب- حضرت امام محمدباقر(ع)
ج- حضرت امام صادق(ع)
د- حضرت امام کاظم(ع)
24-درکتاب زندگانی چهارده معصوم(ع)،کدام امام معصوم(ع)پایه گذار انقلاب فرهنگی شیعه معرفی شده است؟
الف- حضرت امام رضا (ع)
ب- حضرت امام جعفر صادق(ع)
ج- حضرت امام موسی کاظم(ع)
د- حضرت امام محمد باقر (ع)
25-حضرت امام علی(ع) در مورد«سیاسی عمل کردن» چه جمله ای فرموده اند؟
الف- درحکومت اسلامی سیاست جایگاهی ندارد
ب- درسیاست نباید مسائل معنوی را دخالت داد
ج- سیاست مداری با حکومت برمردم منافات دارند
د- اگر تقوا نبود،من سیاست مدارترین فرد عرب هستم
26- در زمان هارون الرشید،......... به شیعیان امام .......................خدمت می کرد؟
الف- علی بن یقطین - شیعیان حضرت امام موسی ابن جعفر(ع)
ب- ابوحمزه ثمالی- شیعیان حضرت امام رضا(ع)
ج-علی بن یقطین -شیعیان حضرت امام صادق(ع)
د- هیچکدام
27- «عَیبَه» به چه معنی است؟ و جمله «عَیبه الانوار» در مورد چه کسی بیان شده است؟
الف- صندوقچه جواهرات گران قیمت- حضرت امام جعفر صادق(ع)
ب- صندوقچه جواهرات گران قیمت- حضرت امام محمدباقر(ع)
ج- صندوقچه جواهرات گران قیمت- حضرت امام موسی ابن جعفر(ع)
د- صندوقچه جواهرات گران قیمت- حضرت امام رضا(ع)
28- این جمله از کیست؟ و در مورد چه کسی گفته شده است؟ «هیچ کس را در روی زمین داناتراز...............نمی دانم.
الف- مامون عباسی -در مورد امام رضا(ع)
ب- هارون الرشید- در مورد امام موسی ابن جعفر(ع)
ج- مامون عباسی- درمورد امام جواد(ع)
د- منتصر - درمورد امام هادی(ع)
29-این جملات از کیست؟کسی که با محبت آل محمد(ص) بمیرد شهیدمرده است، کسی که با محبت آل محمد(ص)بمیردمومن کامل مرده است، کسی که با محبت آل محمد(ص) بمیرد،آمرزیده مرده است،کسی که با بغض آل محمد(ص)بمیرد بوی بهشت به مشامش نمی رسد.
الف- حضرت امام علی(ع)
ب- پیامبر اسلام(ص)
ج-حضرت فاطمه زهرا(س)
د- حضرت امام حسن مجتبی(ع)
30- حضرت امام رضا(ع) درباره چه کسی بیان فرموده اند «هرکه او را زیارت کند، بهشت برای او واجب است»؟
الف- فاطمه معصومه(س)
ب- فاطمه زهرا(س)
ج- امام جواد(ع)
د- امام موسی بن جعفر(ع)
31-این جمله ازکیست؟ و در مورد چه کسی بیان شده است؟«هذَا المَولُودُ الَّذِی لَمْ یُولَدْ مَولُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَهً مِنْهُ.»
الف- امام حسن عسکری در مورد امام مهدی(عج)
ب- امام جواد(ع) در مورد امام هادی(ع)
ج- امام موسی بن جعفر(ع) در مورد امام رضا(ع)
د- امام رضا(ع) در مورد امام جواد(ع)
32-یکی از علل قتل حضرت امام جواد(ع).......................بود و شهادت آن حضرت توسط ................ انجام شد.
الف- سنگ دلی - مُعتز
ب- دشمنی - مُعتصم
ج- حَسَد و سَعایت ابن ابی داود- مُعتصم
د- کینه وخشم - مُعتصم
33-جناب «عبدالعظیم حسنی» از صحابه خاص کدام امام معصوم(ع) بوده است.
الف- حضرت امام جواد (ع)
ب- حضرت امام هادی (ع)
ج- حضرت امام حسن عسکری(ع)
د- هیچکدام
34-این حدیث از کدام امام معصوم(ع) بیان شده است؟ «مَنْ رَکِبَ ظَهْرَالباطِلِ نَزَلِ بِه دارَ النَّدامَه)هرکه باطل، سیره و روش او باشد، منتهای سیر او جز پشیمانی نیست»
الف- امام حسن عسکری(ع)
ب- امام هادی(ع)
ج- امام جواد(ع)
د- امام رضا(ع)
35- کدامیک ازآیات زیر در مورد حضرت یونس(ع) نازل شده است؟
الف- فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ
ب- وَقَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُکُم بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ
ج- کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
د- وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ
36-عبارت«لَولا الْحُجَه لَساخَتِ الاَرضُ بِاَهْلِها» در وصف حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بیان کننده کدام گزینه است؟
الف- زمین با حجت خدا برکت دارد
ب- اگرحجت خدانباشد،زمین پابرجا نخواهد بود
ج- اهل زمین بدون حجت خدا سرگردان خواهند بود
د- همه گزینه ها اشتباه است
37-کدام یک از عبارات در مورد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؟
الف- اَلَّذِی یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً
ب- وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ
ج- وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
د- همه گزینه ها درست است
38-بر اساس بخشی از زیارت جامعه کبیره «بِکُمْ فَتَحَ الله...............ویَکْشِفُ الْضُر» پاسخ کدام گزینه درست نیست؟
الف- وجود عالم هستی از اول تا پایان به واسطه شماست.
ب- برطرف شدن غم ها وبلاها بواسطه شماست.
ج-بقای عالم هستی به واسطه ماست
د- فتح وپیروزی نهایی بواسطه ظهور شماست.
39-طبق روایتی که از امام علی(ع) نقل شد«اَلْمُنتَظِرُلِاَمْرِنا کَالْمُتَشَحَّطِ بِدَمِهِ فِی سَبیلَ اللهِ» کسی که انتظار فرج حضرت مهدی(عج) را دارد، مثل کسی است که...؟
الف- در راه خداوند جهاد نماید.
ب- در راه ظهور آن حضرت (عج)همه دارائی اش را فدا کند.
ج- در راه خداوند به خون خود غوطه ور باشد.
د-در صف اول مجاهدان فی سبیل الله قرار دارد
40-علامه مجلسی اول درعالَمِ مکاشفه باحضرت مهدی(عج) کدام زیارت را خواند و حضرت مهدی(عج) در مورد کدام زیارت به ایشان فرمودند «زیارت خوبی است» ؟
الف-زیارت جامعه کبیره
ب- زیارت جامعه صغیره
ج- زیارت وارث
د- زیارت امین الله
ب)سوالات تشریحی:
1- متن وصیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) به جُناده را بصورت کامل بنویسید.
2- منتظر فرج حضرت مهدی(عج) در شیعه در زمان غیبت وظایفی دارد، حداقل دو وظیفه و دو دعایی که در کتاب به خواندن آن سفارش شده را بنویسید (متن کامل دعا لازم نیست، فقط دوبند اول هر دعا را بنویسید)