گرامی باد 31 شهریور، سر آغاز هشت سال جنگ تحمیلی
وگرامی باد
یاد شهداء و جانبازان و آزادگان عزیز دفاع مقدس
روز عرفه
روز گلستان رحمت، روز دعا و استجابت دعا است.
پروردگارا ببخش مرا.....
1- از اینکه اول هر کاری را با بسم الله آغاز نکردم.
2- از اینکه حسد ورزیدم.
3- از اینکه تظاهر به دانستن مطلبی کردم که اصلا آن را نمی دانستم.
4- از اینکه زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
5- از اینکه مالی را که به تو تعلق داشت از آن خود حساب کردم.
6- از اینکه در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
7- از اینکه آخرت را فراموش کردم.
8- از اینکه با صدای بلند خندیدم و سختی آخرت را فراموش کردم.
9- از اینکه عفت زبانم را به لغات بیهوده آلوده کردم.
10- از اینکه در راه تو سستی و تنبلی کردم.
11- از اینکه برای دوستم آرزوی کفر کردم تا ایمانم نمایان تر شود.
12- از اینکه به کسی دروغ گفتم و آنجا که حق بود، راست نگفتم.
13- از اینکه در سطح پایین ترین فرد جامعه زندگی نکردم.
14- از اینکه منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
15- از اینکه امامم را نشناختم ومحبت اورا در دل به وجود نیاوردم.
16- از اینکه دیگری را واداشتم تا به بزرگی من اعتراف کند.
17- از اینکه برای اقامه نماز شب بیدار نشدم.
18- از اینکه دیگران را به کسی خنداندم ، غافل از اینکه خود از همه خنده دارتر بودم.
19- از اینکه به ابدی بودن دنیا وتجملاتش فکر کردم.
20- از اینکه حق والدینم را ادا نکردم.
21- از اینکه همواره خشمم بر کظمم ( فرو بردن خشم) غلبه داشت.
22- از اینکه با تکبر و بدون سلام از پهلوی دوستم رد شدم با آنکه متوجهش شده بودم.
23-از اینکه چشمم گاه به ناپاکی آلوده شد.
24-از اینکه شکمم سیر بود و به یاد گرسنگان نبودم.
25-از اینکه زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نه.
26-از اینکه شنیدن حرف حق برایم مشکل بود.
27-از اینکه ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود.
28-از اینکه منتظر تعریف وتمجید دیگران بودم.
29- از اینکه نشان دادم کاره ای هستم.
30-از اینکه بر خود چیزی را پسندیدم ولی برای بنده ات آن را نپسندیدم.
31- از اینکه سعی داشتم کار بدم را در جضور جمعی توجیه کنم با اینکه می دانستم غلط است.
32-از اینکه در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را در آوردم.
33-از اینکه رسوا شدن در دنیا برایم مشکل تر از رسوا شدن در آخرت بود
34-از اینکه حق زیبائی ها را ادا نکردم.
35-از اینکه غیبت دوستم را کردم واز ته قلب خوشحال شدم.
36-از اینکه در نظراتم شک نکردم و فکر کردم هرچه می گویم صحیح است.
37- از اینکه پولی را بخشیدم و دلم می خواست از من تشکر کنند.
38-از اینکه به سر قراری که باید حاضر می شدم حضور پیدا نکردم.
39-از اینکه خلاف وعده ای که داده بودم عمل کردم و یا زیر قولم زدم.
40- از اینکه در سخنم مبالغه کردم و چیزی را بزرگتر از آنچه بود نمایان کردم.
41- از اینکه از گفتن مطالب غیر ضروری خودداری نکردم و پرحرفی نمودم.
42-از اینکه شکر نعمتت را بجا نیاوردم و دلم می خواست که زیباتر ، باهوش تر و ... بودم.
43-از اینکه بهداشت جمعی را رعایت نکردم.
44-از اینکه ملاک بزرگی را پول ، تحصیلات و... دانستم.
45-از اینکه خود را در برابر کسانی که دارای فقر مادی، بیسوادی و یا موقعیت پایین اجتماعی بودند برتر دانستم.
46-از اینکه جایی که باید امر به معروف و نهی از منکر می کردم آنجام ندادم.
47-از اینکه آزادی عمل یا استقلال فکری را از کسی گرفتم.
48-از اینکه کاری که باید فی سبیل الله می کردم، نفع و مصلحت شخصی و یا خیانت به دیگران را در نظر داشتم.
49- از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم.
50- از اینکه نماز را بی معنی خواندم و حضور قلب نداشتم.
51- از اینکه یک کار واجب را به خاطر یک کار مستحب رها کردم.
52-از اینکه غیبت دوستم را کردم و در صدد خوبی های او نبودم.
53-از اینکه دوستم را سرزنش بی جا کردم و اگر به جا بود در جمع، او را سرزنش کردم.
54-از اینکه فراموش کردم که بایدخدا گونه باشم بلکه دوست داشتم کاری را بکنم که شبیه دیگران بشوم.
55- از اینکه در صدد نبودم بین دو نفر صلح برقرار کنم بلکه از دعوا، قهر ونفاق آنها خوشحال می شدم.
56- از اینکه بر کوچگتران بزرگی کردم.
57- از اینکه در کار دیگری تجسس کردم، دوست داشتم از حرفها و اسرار آنها سر در بیاورم.
58- از اینکه از خودم تعریف کردم و یا سخنان نامربوط را برای دیگران توجیه کردم.
59- از اینکه در مقابل ضعیف تر از خودم متواضع ترین نبودم.
60- از اینکه موقع کتاب خواندن در این فکر بودم که دیگران مرا ستایش کنند و یا به دیگران بگویم که فلان کتاب را خوانده ام و در فکر یادگیری نبودم.
61- از اینکه حاضر نشدم بگویم نمی دانم حتی در لحظه ای که نادانیم بر ملا شد.
62-از اینکه شاید امروز آخرین روزعمرم باشد ، را در کارهایم دخالت ندادم.
63- از اینکه وقت کشی کردم.
64- از اینکه در حالی که کسی سخنی می گفت حرفش را قطع کردم.
65- از اینکه رعایت حجاب را تنها در حفظ مو از نامحرم دانستم وحجاب چشم و گوش و دست و پا را فراموش کردم.
66- از اینکه اسراف کردم واتقصاد ومیانه روی را رعایت نکرمدم.
67-از اینکه بدون اجازه به چیزی دست زدم و یا کاری را انجام دادم که مسوولش نبودم.
68-از اینکه در کاری که به من مربوط نبود دخالت کردم.
69- از اینکه به امانتی خیانت کردم.
70- از اینکه از خودت نا امید شدم و فکر کردم مشکلم را کسی دیگری می تواند حل کند( ان الله علی کل شی ئ قدیر).
71- از اینکه پوزش خواستن ومعذرت خواستن برایم مشکل بود و انجام ندادم.
72-از اینکه روزه خواری کردم اما کفاره آن را به جا نیاوردم.
73-از اینکه در روزه گرفتن به تقوای عام وتقوای خاص و تقوای خاص الخاص دست نیافتم.
74-از اینکه روزه را در چیزی نخوردن وننوشیدن دانستم، در حالی که همه اعضای بدن باید روزه باشد.
75-از اینکه کاری را عمدا کردم که دیگران ببینند و یا خواستم هدف کاری را وارونه جلوه دهم.
76-از اینکه بی دلیل خندیدم وکمتر سعی کردم جدی باشم.
77-از اینکه در حال سخن گفتن کسی بی اعتنا بودم.
78-از اینکه صدایم زدند اما خودم را به نشنیدن زدم .
79- از اینکه برای ارضاء نفس وغرورم آنقدر از کسی سوال کردم تا آنکه «نمی دانم » را از زبانش بیرون کشیدم.
80- از اینکه آنجا که باید چیزی را می گفتم لب فرو بستم وجایی که باید سکوت می کردم لب به سخن گفتن گشودم.
81- از اینکه حرفی را به کنایه، طعنه و یا زخم زبان گفتم.
82-از اینکه نسبت به موضوعی بی اطلاع بودم واز سوال کردن آن عار داشتم.
83-از اینکه جایی که حق با من نبود لجبازی نمودم.
84-از اینکه دستم را بر بنده ات بلند کردم و رحمان بودن تو را فراموش کردم.
85-از اینکه به غذا خوردن دیگران طوری نگاه کردم که گویی من روزی دهنده هستم نه تو.
86-از اینکه کسی خواست چیزی یادم بدهد، به شخصیت او نگاه کردم نه به سخن او.
87-از اینکه زود باور بودم یا حرفی را بدون دلیل پذیرفتم.
88-از اینکه کاری را با اخم و گرفتگی چهره انجام دادم، در حالی که می توانستم اصلا اخم نکنم.
89- از ا ینکه کاری را خودم می توانستم انجام بدهم و به دیگران گفتم که انجام دهند.
90- از اینکه کسی را از روی کینه ، نفرین کردم.
91- از اینکه چیزی را که به آن چندان احتیاج نداشتم از من خواستند، یادم آمد که شاید به آن احتیاج پیدا کنم و ندادم.
92- از اینکه وقتی کسی کار بدی کرده بود و خود ناراحت بود، آن را به رخش کشیدم.
93-از اینکه در مورد چیزی بیش از اندازه اصرار کردم.
94- از اینکه به برنامه ای که برای کارهای خود تنظیم کرده بودم، عمل نکردم.
95- از اینکه تعصب بی جا داشتم و می خواستم توجیه کننده اشتباهات دیگران باشم.
96- از اینکه از گذشته برای آینده استفاده نکردم وازاشتباهات خودم و یا دیگران عبرت نگرفتم.
97- از اینکه وقتی از کنار شخصی که به من نیازمند بود رد می شدم خود را به ندیدن زدم و رد شدم.
98- از اینکه با از دست دادن مادیات خیلی ناراحت بودم حتی بیشتر از موقعی که معنویات را از دست می دادم.
99- از اینکه هنر واستعدام را فی سبیل الله استفاده نکردم.
100-از اینکه وقتی از یک حکم خبر نداشتم بر آن ایراد نابجا گرفتم.
101- از اینکه دغدغه مسایل اجتماعی را نداشتم که برای رسیدن به الله باید از بین ناس گذشت.
102-از اینکه کاری را از روی شناخت وعلاقه انجام ندادم.
103-از اینکه برای هر کاری با همه مشورت کردم جز تو.
104-از اینکه « الم یعلم بان الله یری ، آیا نمی دانند که خدا آنها را می بیند» را در کارهایم از یاد بردم.
105-از اینکه در غم دیگران شریک نبودم.
106-از اینکه احساسم بر عقلم غلبه کرد.
107-از اینکه سخنی را که به درستی آن اطمینان نداشتم گفتم.
108- از اینکه وقتی خود را از انجام کاری و یا خوردن چیزی منع کردم، دیگران را هم از آن محروم می خواستم.
109- از اینکه حاضر نشدم خود را به زحمت بیاندازم تا دیگری در آسایش باشد( ایثار نمایم).
110- از اینکه رعایت حقوق شخص غایب را نکردم وعادل نبودم.
111-از اینکه در داوری ها به جای اینکه بسنجم حق با کیست به جانبداری پرداختم.
112-از اینکه در سختی ها، اول مادیات را در نظر داشتم وبعد تو را.
113-از اینکه سخن گفتم بدون اینکه فکر کنم چه می گویم.
114-از اینکه تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم.
115-از اینکه کاری را برای عزیز کردن خود پیش دیگران انجام دادم.و برای کسب عزت در نزد تو کاری نکردم.
116-از اینکه به تو امید وار باشم ، نا امید بودم.
117-از اینکه برای فخر فروختن مطلبی را یاد گرفتم.
118-از اینکه به جای پیروی از عقل از نفس پیروی کردم.
119- از اینکه موقع دیدار با بندگانت به فکر آراستگی ظاهر خود بودم، اما برای بر پا داشتن نماز به فکر آراستگی و پاکی لباس و مکان نماز نبودم.
120- از اینکه روزانه اعمال خویش را محاسبه نمی کردم.
حضرت امام خمینی(ره):
«ای عزیز، قدری از حال غفلت بیدار شو، و در امر خود تفکر کن و صفحه ی اعمال خود را نگاه کن، بترس از آنکه اعمالی را که به خیال خودت عمل صالح است از قبیل نماز و روزه و حج وغیر از آن ، خود اینها سبب گرفتاری و ذلتت شوند در آن عالم، پس حساب خودت را در این عالم تا فرصت داری بکش و خودت میزان اعمالت را بر پا کن. و در میزان، شریعت و ولایت اهل بیت علیهم السلام اعمال خود را بسنج و صحت و فساد وکمال ونقص آن را معلوم کن و آنها را جبران کن تا فرصت هست ومهلت داری. و اگر اینجا خود را محاسبه نکنی و حساب خودت را درست نکنی در آنجا که رسیدگی می شود و میزان اعمال بر پا می شود مبتلا به مصیبت ها ی بزرگ می شوی .
بترس از میزان عدل الهی، وبه هیچ چیز مغرور نباش و جد و جهد را از دست مده، ببین چقدر کار سخت است و راه تاریک و باریک!»
برخی نصایح علامه بزرگوار حسن زاده آملی در ارتباط با استفاده از شبکههای اجتماعی و افراد عضو در این شبکهها در این مطلب گردآوری شده است....
« بسم الله الرحمن الرحیم »
استفاده از شبکههای پیامرسان موبایلی و اجتماعی بهاندازهای رواج پیدا کرده که در واقع میتوان گفت به امر بیبدیل ارتباطات در جهان حاضر تبدیل شده است.
شاید دیری نباشد که هویت افراد با حضور در این شبکهها و براساس شناسه مجازی آنها، شناخته شود؛ لذا در چنین شرایطی باید به اصول و نحوه برقراری ارتباطات آگاه بود تا بتوان شرایط ارتباطات فیزیکی و چهره به چهره را به ارتباطات مجازی تعمیم داد.
قطعاً اصول تعامل و نحوه رفتار در این شبکهها، برای هرکس بهمقتضیات شخصیت وی تعریف میشود اما قطعاً پایدارترین نوع ارتباطات با تکیه بر پند و نصایح صاحبان علم و خرد حاصل میشود.
این روزها نصیحتهای علامه حسنزاده آملی بهوفور در شبکههای اجتماعی و پیامرسان موبایلی به چشم میآید و به گوش میخورد. برخی نصایح این علامه بزرگوار در ارتباط با استفاده از شبکههای اجتماعی و افراد عضو در این شبکهها بهشرح زیر است:
1 - حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.
2 - باطل را با ترک کردنش نابود کنید.
3 - از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.
4 - از بحثهای بیهوده بپرهیزید.
5 - از جوکهایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملتها و قومیتها را مسخره میکند، بپرهیزید.
6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.
7- بگذارید آن کلامی که میفرستید بهنفع شما گواهی دهد نه علیهتان.
8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.
9- هر متنی و پیامی که میفرستید بهمنزله تأیید و با امضای شماست. نگو که به من رسیده و کپی کردهام.
10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی بهعنوان یک اصلاحگر بهتمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.
11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید? دین و حق بر هر چیز مقدم و شایستهتر هستند.
12- تصویر پروفایل شما و پیامهایتان معرف شخصیت شماست.
برگرفته از خبرگزاری تسنیم
از قول این عالم بزرگوار آمده است:
گفته اند آدمى به دو سالگى (بچه، کودک) به حرف درمیآید اما تا خاموشى اختیار کند سالها طول میکشد. به حرف درآمدن زود است اما سکوت خیلى مشکل است و خیلى ریاضت میخواهد، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن میخواهد تا سکوت اختیار شود و تا حرفها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس کم کم میبینید که قلمش سنگین میشود و عبارتهاى او وزین میگردد، و لذا آدم ساکت و آرام که حرف نمیزند یک وقتى میبینید که به حرف درآمده هر جمله اش کتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چیزى بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند.
چنین انسانى با سکوت در گفتارش برکت پیدا میکند و قول ثقیل میشود: «إنا سنلقى علیک قولا ثقیلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست که: «المکثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه گو و هزلگو میشود.
(دروس شرح فصوص الحکم قیصری)