شهادت امام حسین علیه السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفایش
را به تمام شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم.
را
((ریموند بیچ )) مى گوید:
دختر جوانى را مى شناسم که اکنون یک دروغگوى درمان ناپذیر است . او هنگامى که هفت سال داشت هر روز به کلاس درس مى رفت
پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پایان درس نیز خودش عقب او مى رفت . خلاصه این زن مسئول تربیت این کودک بود.
در آن زمان ، شاگردان کلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات کتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و... معین مى شد.
دخترک هر روز همین که کیف به دست از کلاس خارج مى شد، با پرسش یکنواخت و حریصانه پرستارش که مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به رو مى شد. هرگاه او مى توانست بگوید: ((اول یا دوم )) کار درست بود. اما یکبار اتفاق افتاد که سه نوبت پى در پى ، این بچه ، شاگرد سوم شد و باید گفت که رتبه سوم میان بیست و پنج نوآموز به راستى جاى تحسین دارد.
پرستارِ او ، دو بار اول بردبارى کرد، اما بار سوم دیگر نتوانست خوددارى کند. در حالیکه بچه از وحشت دچار بهت شده بود، فریاد زد: ((پس این شاگرد سومى تو پایان ندارد؟ فردا باید اول شوى ! مى شنوى ؟! اول ! باید شاگرد اول بشوى !))
این امر سخت و جدى در تمام آن روز فکر دخترک را به خود مشغول کرد و فردا هم در مدرسه دچار همین غم و وحشت بود. تمام دقت و توجهش را آن روز در انجام تکالیف و دروسش به کار برد.
اما او آن روز ، بار دیگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز دیگر این مصیبت و بلاى عظیمى بود!
هنگامى که زنگ آخر را زدند، پرستار دم در کلاس در کمین این طفلک ایستاده بود. همین که چشمش به او افتاد فریاد زد: ((چه خبر؟)) دخترک که دل گفتن حقیقت را در خودش ندید، پاسخ داد: ((اول شدم !)) و به این گونه دروغگویى او آغاز شد!
چقدر از پدرها و مادرها که به همین گونه رفتار مى کنند
و به این ترتیب
بار سنگین گناهکارى و مسوولیت دروغگویى فرزندان را به دوش مى گیرند!
[کودک از نظر وراثت و تربیت اثر آیت الله فلسفی، جلد 2، صفحه 43]
شبی یک ساعت دعا بخوانید،
حتی اگر حال دعا نداشتید،باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید...
در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است
وقت ملاقات و رسیدن به وصال هنگام سحر است...
آدمی به خودی خود نمی افتد
اگر بیفتد از همان سمتی می افتد
که به خدا تکیه نکرده است...
به راستی وقتی در این عالم
هرکس با همجنس خودش راه برود و یا رفاقت کند،
شبیه او خواهد شد.
(یعنی مشابهت باعث دوستی می شود)
پس اگر فکر می کردیم که :
چه دنیای زیبایی را برای ما رقم می زد،
هیچ وقت از او جدا نمی شدیم
و بی دلیل نیست که دوستان خالص حق ، کراماتی دارند
بیچاره دوستان شیطان...
الله تویی ، از دلم آگاه تویی
درمانده منم، دلیل هرراه تویی
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند،
به راه راست باز می گشتند اما دلها بیمار و چشمها معیوب است.
آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟
به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید،
که چگونه لطافت خلقت او
با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود،
نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن
روزی خود تلاش می کند؟ دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد
و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما
برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن،
بیرون آمدن را فراموش نمی کند!
روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش
آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،
و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،
گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.
اگر در مجاری خوراک و قسمتهای بالا و پائین دستگاه گوارش
و آنچه در درون شکم او از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم
و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، اندیشه نمایی،
از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده
و از وصف او به زحمت خواهی افتاد.
پس بزرگ است خدائی که
مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت،
و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،
در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد
و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد...
زندگی زیباست ،
آیا چشم زیبابین هست؟
خدا پناه بی پناهان است
آیا کسی هست که آن را باور کند؟
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند !